- سقطه
- زمین خوردن، لغزش پاره افتاده، پاره ابر خطا اشتباه لغزش، واقعه شدید، جمع سقطات
معنی سقطه - جستجوی لغت در جدول جو
- سقطه
- سقوط، کنایه از خطا، لغزش
- سقطه ((سَ طَ))
- خطا، لغزش، واقعه شدید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مسقطه در فارسی مونث مسقط و فگاننده دارو های فگاننده
پاره ای از زمین گروه پراکنده
چیرگی
فرومایه و کم عقل
کم خرد زن
زورک پرنده سرخرنگ به بزرگی گنجشک
خرکره ماده کره ماچه خر، پشم پیچنده بر دست برای رشتن
افتاده چفت شب بند در
قدرت و قوت، غلبه و اقتدار
قدرت، توانایی، چیرگی، فرمانروایی
آنچه از روی زمین برچیده و برداشته شود، در فقه چیز برزمین افتاده که صاحبش شناخته نشود
فروشنده کالای پست، فروشندۀ دوره گرد و خرده فروش که اشیای خرده ریزه مانند نخ، سوزن، مهره و مانند آن می فروشد، پیلور، خرده فروش، سقط فروش، چرچی، پیله ور
یافته پیدا کرده، بچه سر راهی، زر پاره که در کان یافت می شود آنچه بر چیده و برداشته شود (خوشه و جز آن) جمع لقطات، بچه ای که او را از سر راه برداشته باشند
لکه، خال، خجک سیاهی بر سپیدی
((لُ قْ یا قَ طَ))
فرهنگ فارسی معین
آن چه برچیده و برداشته شود (خوشه و جز آن)، بچه ای که او را از سر راه برداشته باشند
((نُ ط))
فرهنگ فارسی معین
علامتی ریز و گرد و چهارگوش که در زیر یا روی بعضی از حروف الفبا می گذارند، محل، جا، مرکز، نکته، جمع نقاط، نقطه حرکت مبداء حرکت، ضعف هر یک از معایب شخص
جا، محل، در علوم ادبی علامتی ریز و خال مانند در زیر یا روی برخی حروف الفبا، مثل نقطۀ روی «خ»، در علوم ادبی علامتی ریز و خال مانند در انتهای جملۀ نوشتاری، در ریاضیات محل برخورد دو خط، مرکز مثلاً نقطۀ دایره
Dominance
Point
ponto
доминирование
Dominanz
punkt
домінування
точка
dominacja
dominância