جدول جو
جدول جو

معنی سقطفروشی - جستجوی لغت در جدول جو

سقطفروشی
(سَ قَ فُ)
شغل سقطفروش: وی (سری سقطی) در بازار بغداد سقطفروشی کردی. (هجویری)،
{{اسم مرکّب}} دکان سقطفروش
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سقط فروش
تصویر سقط فروش
فروشندۀ دوره گرد و خرده فروش که اشیای خرده ریزه مانند نخ، سوزن، مهره و مانند آن می فروشد، چرچی، خرده فروش، پیلور، پیله ور، سقطی
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نُو کَ تَ / تِ)
کسی که میوه افتاده را برداشته ارزان فروشد. (آنندراج) (غیاث) ، دراصطلاح بازاریان دکانداری که قند، چای، شکر، لیموی عمانی خشک، فلفل، زردچوبه، میخک چینی (گیاه) ، دارچینی، زرشک پلویی، سریشم ماهی، نفط و... فروشد. (یادداشت مؤلف) ، شاعری که الفاظ و معنی سهل و افتاده و مبتذل در اشعار پسندد. (آنندراج) (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(سَ فُ)
کنایه از دلیری و شجاعت، وفاداری، جانبازی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سقط فروشی
تصویر سقط فروشی
عمل و شغل سقط فروشی، دکان سقط فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقط فروش
تصویر سقط فروش
فروشنده کالاهای خرده ریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقط فروش
تصویر سقط فروش
((فُ))
خرده فروش
فرهنگ فارسی معین
بقال، خرده فروش، خواربارفروش
فرهنگ واژه مترادف متضاد