معنی سفیدگری - جستجوی لغت در جدول جو
سفیدگری
(سَ / سِ گَ)
شغل سفیدگر. (ناظم الاطباء)
ادامه...
شغل سفیدگر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر سفیدکاری
سفیدکاری
شغل و عمل سفیدکار، گچ مالیدن به دیوار، گچ کاری، کنایه از بی حیایی، بی شرمی
ادامه...
شغل و عمل سفیدکار، گچ مالیدن به دیوار، گچ کاری، کنایه از بی حیایی، بی شرمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر سفیدگر
سفیدگر
کسی که ظرف های مسی را قلع اندود و سفید می کند، رویگر، سفیدکار
ادامه...
کسی که ظرف های مسی را قلع اندود و سفید می کند، رویگر، سفیدکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ستیزگری
ستیزگری
عمل و حالت ستیزه گر
ادامه...
عمل و حالت ستیزه گر
فرهنگ فارسی عمید
سفیدبری
(سَ / سِ بَ)
فصل خریف را گویند که موسم پائیز و برگ ریزان باشد. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری)
ادامه...
فصل خریف را گویند که موسم پائیز و برگ ریزان باشد. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
سفیدگر
(سَ / سِ گَ)
آنکه ظرفهای مسین را سفید کند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
ادامه...
آنکه ظرفهای مسین را سفید کند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویر سفید گر
سفید گر
آنکه ظرفهای مسین را سفید کند
ادامه...
آنکه ظرفهای مسین را سفید کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سفید رو
سفید رو
زیبا، خوش صورت
ادامه...
زیبا، خوش صورت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سفید بری
سفید بری
فصل پاییز خریف
ادامه...
فصل پاییز خریف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سفالگری
سفالگری
عمل و شغل سفالگر
ادامه...
عمل و شغل سفالگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سفیدگر
سفیدگر
((~. گَ))
آن که ظرف های مسین را سفید کند
ادامه...
آن که ظرف های مسین را سفید کند
فرهنگ فارسی معین
تصویر سفیدکاری
سفیدکاری
گچکاری
ادامه...
گچکاری
فرهنگ فارسی معین
سفیدگر
رویگر، مسگر
ادامه...
رویگر، مسگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
فسادٌ
ادامه...
فَسَادٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویر فسادگری
فسادگری
Corruptness
ادامه...
Corruptness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
corruption
ادامه...
corruption
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
corrupção
ادامه...
corrupção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
שחיתות
ادامه...
שחיתות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
بدعنوانی
ادامه...
بدعنوانی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
দুর্নীতি
ادامه...
দুর্নীতি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
การทุจริต
ادامه...
การทุจริต
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
ufisadi
ادامه...
ufisadi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
bozulmuşluk
ادامه...
bozulmuşluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
腐敗
ادامه...
腐敗
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
腐败
ادامه...
腐败
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
kerusakan
ادامه...
kerusakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
부패
ادامه...
부패
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
разврат
ادامه...
разврат
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
भ्रष्टता
ادامه...
भ्रष्टता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
corruptie
ادامه...
corruptie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
corruzione
ادامه...
corruzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
corrupción
ادامه...
corrupción
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
корупція
ادامه...
корупція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
Verderbtheit
ادامه...
Verderbtheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر فسادگری
فسادگری
فَسادگَری
korupcja
ادامه...
korupcja
دیکشنری فارسی به لهستانی