- سفسار
- میانجی بایع و مشتری آنکه اجناس مختلف مردم را به فروش رساند دلال، جمع سماسره سماسیر
معنی سفسار - جستجوی لغت در جدول جو
- سفسار
- سمسار، دکان داری که اسباب دست دوم را خرید و فروش می کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیزی را گویند که از چرم سازند و بر سر اسب و سایر ستور زنند
مانند سگ
دلال و آنکه اجناس مختلفه مردم فروشد
پارسی تازی گشته سفسیر سفسار سمسار میانجی، پیک، کاردان، خرده دان، خنیاشناس آهنگدان
بیکاره هیچکاره ناچیز، نا استوار، گرد خاک
سمور از جانوران پالی زبان بودا پرهون زیست آرش درست این واژه (سرگردانی همیشگی) است بندی گشتن در زنجیره ای از زندگی های پی در پی و رویا رویی با رنج
دکان داری که اسباب دست دوم را خرید و فروش می کند
تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ می بندند
پست از هر چیز، سخن بیهوده و بی معنی، کار پست، امر حقیر، غباری که هنگام بیختن آرد از آن بلند شود، خاک نرم
سگ مانند مانند سگ، آنکه سری مانند سر سگ دارد، کنایه از حریص و طماع، طمع کار، نام قومی افسانه ای با سرهایی شبیه سر سگ که محل زندگی آن ها را سگ ساران می گفتند
تسمه و ریسمانی که به گردن اسب و الاغ می بندند، فسار
سفر کردن
افسار، تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ می بندند
بمعنی افسار است و آن چیزی باشد که از چرم دوزند و بر سر اسبان کنند