فرومایگی و بیخبری و سبکی عقل. (غیاث). کم عقل شدن و فرومایگی و بیخردی و سبکی عقل. (آنندراج). سفاهه: اگر حذر نکند سود با سفاهت او چنین ز نیک و بد او چرا همی پرسی. ناصرخسرو. بر من ز شمانیست سفاهت عجب ایرا اینند که در دین فقها آن سفهااند. ناصرخسرو. سخن نگویند الا بسفاهت. سعدی (گلستان). زبان بدشنام ایلچیان بگشادند و سفاهت آغاز کردند. (تاریخ رشیدی) ، جنجال و ستیزه: شیرازیی در مسجد بنگ می پخت خادم مسجد بدو رسید با او از در سفاهت درآمد. (منتخب اللطایف عبید زاکانی ص 147)
فرومایگی و بیخبری و سبکی عقل. (غیاث). کم عقل شدن و فرومایگی و بیخردی و سبکی عقل. (آنندراج). سفاهه: اگر حذر نکند سود با سفاهت او چنین ز نیک و بد او چرا همی پرسی. ناصرخسرو. بر من ز شمانیست سفاهت عجب ایرا اینند که در دین فقها آن سفهااند. ناصرخسرو. سخن نگویند الا بسفاهت. سعدی (گلستان). زبان بدشنام ایلچیان بگشادند و سفاهت آغاز کردند. (تاریخ رشیدی) ، جنجال و ستیزه: شیرازیی در مسجد بنگ می پخت خادم مسجد بدو رسید با او از در سفاهت درآمد. (منتخب اللطایف عبید زاکانی ص 147)
جمع واژۀ سفینه. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (غیاث) (دهار) : بفرمود تا جواری و منشآت و مراکب و سفائن را تربیت سازد. (بدایعالزمان فی وقایع کرمان)
جَمعِ واژۀ سفینه. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (غیاث) (دهار) : بفرمود تا جواری و منشآت و مراکب و سفائن را تربیت سازد. (بدایعالزمان فی وقایع کرمان)
رنگ سیاهی را گویند که از سرکه و آهن ترتیب دهند و بدان جامه و چیزهای دیگر رنگ کنند و بیشتر کفشدوزان به جهت چرم رنگ کردن سازند. (برهان). رنگی که چرم گران از سرکه و آهن سازند برای سیاه کردن چرم و در اصل سک آهن بود. (آنندراج) (رشیدی) (غیاث) : اندر سکاهن شب و نیلاب آسمان نوجامه ای دورنگ بهر مه برآورید. خاقانی. در پردۀ خمآهنی ابر سکاهنی رنگ خضاب بر سر دنیابرافکند. خاقانی. وآنگهی پیش راح ریحانی کرد باید سکاهن افشانی. نظامی. کسی را که جانش بآهن گزم بسی جامه ها در سکاهن رزم. نظامی
رنگ سیاهی را گویند که از سرکه و آهن ترتیب دهند و بدان جامه و چیزهای دیگر رنگ کنند و بیشتر کفشدوزان به جهت چرم رنگ کردن سازند. (برهان). رنگی که چرم گران از سرکه و آهن سازند برای سیاه کردن چرم و در اصل سک آهن بود. (آنندراج) (رشیدی) (غیاث) : اندر سکاهن شب و نیلاب آسمان نوجامه ای دورنگ بهر مه برآورید. خاقانی. در پردۀ خمآهنی ابر سکاهنی رنگ خضاب بر سر دنیابرافکند. خاقانی. وآنگهی پیش راح ریحانی کرد باید سکاهن افشانی. نظامی. کسی را که جانش بآهن گزم بسی جامه ها در سکاهن رزم. نظامی