- سعوده
- مقابل نحوسه همایونی فرخند گی نیک اختری
معنی سعوده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث مسعود
مرغولگی
مدح شده تمجید شده ستایش شده جمع ستودگان
ارمگان نیک اختری روزبهی شتای اوروازش
خوانده شده (آواز)، ساخته شده (شعر و سرود)
مونث سعید نیکبخت، خانه ای بوده مر تازیان را که هنج (حج) آن می کرده اند، از نام های تازی برای زنان
مدح کرده شده، ستایش شده، پسندیده
شعر یا سرود که کسی گفته یا خوانده باشد، گفته و خوانده شده
جمع سعد، همایونان، ناهید، زاوش، تیز، دبیرسپهر، تیر ماه
رمده شیرواش از گیاهان (گویش گیلکی) واحد سعد
ساییده شده لمس شده، کوفته سحق شده، خرد شده ریز شده سوده الماس، گداخته مذاب، آغشته باب، اندوده، فرسوده کهنه شده، حک شده، محو شده، سوراخ شده سفته، خرج شده، گرد و غبار
مبارک شدن، خجسته شدن، نیک بخت شدن، جمع سعد، سعد
((دِ یا دَ))
فرهنگ فارسی معین
ساییده شده، لمس شده، کوفته، ریز شده، خرد شده، گداخته، مذاب، حک شده، محو شده، سوراخ شده، سفته، خرج شده، گرد و غبار
ساییده شده، نرم شده