- سعله
- سرفیدن، سرخ زدگی در موی سر سعال سرفه
معنی سعله - جستجوی لغت در جدول جو
- سعله ((سَ لَ یا لِ))
- سعال، سرفه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بد پوش زن بله بلی آری
اخگر، فروزینه
شترمرغ، همسر مرد
با اعداد ترکیب شود و معنی دارنده تعداد سال دهد: دو ساله ده ساله یا همه ساله. هرسال پیوسته
بروت نبینی جز هوای خویش قوتم به جز بادی نیابی در بروتم (نظامی)، مغاکچه زیر لب، سر ریش که بر سینه افتد، موی سینه، کاسبرگ در گیاهان
خرگوش ریزه خرگوشک
بره بزغاله نوزاد
میمون و مبارک
بغامه (غول) یغامه مادینه
بغامه (غول) یغامه مادینه
شیرونه شیرینک از بیماری های پوستی در سر ناخوشی جلدی مانند کچلی و اگزما و ریزش طبقات شاخی اپیدرمی پوست مرض جلدی، کچلی
سرفه، آغاز کار زفتگون از رنگ ها، دما یکان گرمی
رمده شیرواش از گیاهان (گویش گیلکی) واحد سعد
سخن چین
فرومایه، مردم ناکس، پست
کالا کالای بازرگانی، آژخ زگیل دانه ای که بر پوست پدید آید و درد ندارد، یک دانه زالو سرشکستگی شکسته گشتن سر سرشکستگی هر مقدار که باشد، جمع سلعات سلاع، آنکه پوست بشکافد، آژخ که بی درد بر اندام پدید آید، خنازیر. سرشکستگی هر مقدار که باشد، جمع سلعات سلاع، آنکه پوست بشکافد، آژخ که بی درد بر اندام پدید آید، خنازیر
مطلق سوراخ را گویند، سوراخ دبر و قبل
آسانگیر با گذشت زون، زمین هموار کوچک، نرم ریخت، ماسه، شکمروش
گله و رمه (اسب گاو گوسفند و جز آن ها)
زبانه آتش، پاره آتش که میدرخشد
کارگر ساختمانی، عمله، مزدور
پست، فرومایه، ناکس، پست فطرت
گلۀ گاو، گوسفند، آهو یا اسب، گله، رمه، برای مثال به باغ اندر کنون مردم نبرد مجلس از مجلس / به راغ اندر کنون آهو نبرد سیله از سیله (فرخی - ۳۴۹)
زبانۀ آتش، آنچه با آن آتش را مشتعل می کنند
شعله زدن: زبانه زدن، زبانه کشیدن آتش
شعله زدن: زبانه زدن، زبانه کشیدن آتش
جوش، دمل، توده ای که در زیر پوست بدن پیدا شود
جوش هایی که در سر و صورت برآید، بیماری پوستی، کچلی
ساختمانی با محوطۀ باز بسیار بزرگ که بیشتر به عنوان انبار، کارگاه یا سالن ورزش از آن استفاده می شود
سبزک ماهی
کار زشت در تازی، مزدور در فارسی خوی (عادت)، جمع فاعل، پویندگان کارگران کنندگان یک دفعه فعل یک بار کردن، جمع فعلات، جمع فاعل کنندگان، کارگران عمله. توضیح مطرزی در المغرب گوید: یقال للذین یعملون فی طین او بنا او حفر الفعله و العمله، کارگر گلکار (مفرد گیرند) توضیح در تداول بسکون استعمال شود و صحیح نیست
مادگی تکمه، دسته آبتابه، ستیغ، خر سنگ