جدول جو
جدول جو

معنی سعدالدوله - جستجوی لغت در جدول جو

سعدالدوله
(سَ دُدْ دَ / دُو لَ / لِ)
صفی الدین ابهری از پزشکان یهودی و در سلک احبار یهودی بود. زمان ارغون خان خود را داخل اطباء ایلخانی کرد و در بغداد سکونت جست و معلومات وافری اندوخت و رتبتی ارجمند یافت تا آنجا که به مقام وزارت رسید و آخرالامر به دست مسلمانان کشته شد. (از دستورالوزراء صص 296- 305)
ابوالمعالی الشریف دومین سلطان از حمدانیان حلب که از سال 356 تا 381 ه. ق. حکومت کرد. (طبقات السلاطین ص 101)
ابوالفضایل السعید. سومین حاکم از حکام حمدانیان حلب (از 381 تا 392 ه. ق). (طبقات السلاطین ص 101)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ سَ دُدْ دَ لَ)
احمد بن تاج الدوله جعفر کلبی ملقب به اکحل. یکی از افراد سلسلۀ کلبیون حکام صقلیه (سیسیل). تابع دولت بنی اغلب. پس از آنکه مردم صقلیه از پدر وی تاج الدوله شکایت کردند و او عزل شد، وی در 410 ه. ق. بر مسند امارت نشست، باشدت و صلابتی هرچه بیشتر، اطراف و اکناف صقلیه را ضبط و تصرف کرد و بواسطۀ مظالمی که مرتکب شد مردم بمعزبن بادیس امیر قیروان شکایت بردند و او پسر خویش عبدالله را با سپاهی بدانجا گسیل داشت و اسدالدوله را محاصره کرده و در 414 ه. ق. بقتل رسانید و برادرش حسن صمصامی را بجای وی نصب کرد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
صالح بن مرداس الکلابی مکنی به ابوعلی، امیر بادیهالشام و نخستین از امراء مرداسی حلب. مقام وی در اطراف حلب بود و در رحبه نهضت کرد و بر آن مستولی شد و سپس حلب را بتصرف درآورد (سال 417 ه. ق.) و قلمرو حکومت او تا عانه امتداد یافت و کار اوبالا گرفت و الظاهر فاطمی صاحب مصر با او محاربه کردو در نتیجه اسدالدوله در موضعی بنام اقحوانه در کنار اردن (قرب طبریه) کشته شد (420 هجری قمری). او از دهاه و شجعان امراء بود. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 462). مدت حکومت وی از 414 تا 420 ه. ق. بکشید و پس از او پسر وی شهاب الدوله نصر جانشین او شد و بنی مرداس از 414 تا 472 ه. ق. حکومت داشتند. (طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 104، 105). و رجوع بصالح بن مرداس... شود، اسفیداج محروق. اسفیداج سوخته. (از بحر الجواهر). اسفیداج بمعنی خاکستر قلعی و اسرب است وقتی که سخت سوخته باشد. رجوع به سپیده شود
مؤلف مجمل التواریخ آرد: اسدآباد، گویند اسدالدوله کرده است در روزگار طاهریان. (مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص 519)
لغت نامه دهخدا
(عَ ضُ دُدْ دَ/ دُو لَ)
احمد میرزا بن فتحعلی شاه قاجار، شاهزادۀ قاجاری و از رجال قرن سیزدهم هجری در ایران. وی پدر سپهسالار وجیه الدوله میرزا و مؤلف ’تاریخ عضدی’ است. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(عَ ضُ دُدْ دَ / دُو لَ)
بازوی دولت. یاور دولت. و آن را لقب بزرگان نهند
لغت نامه دهخدا
(مَ دُدْ دَ / دُو لَ / لِ)
ابوطالب رستم چهارمین از دیالمۀ ری و همدان و اصفهان (387-420) هجری قمری سلطان محمود غزنوی او را خلع کرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فخرالدوله به سال 387 در قلعۀ طبرک شهر ری وفات یافت و چون پسر وی ابوطالب رستم بیش از چهار سال نداشت سیده خاتون مادرش زمام امور را به دست گرفت و او را با لقب مجدالدوله نامزد امارت ری و جانشینی پدر کرد. سال جلوس مجدالدوله یعنی 387 همان سالی است که محمود غزنوی نیز به جای پدر خود به امارت غزنه رسید و سال بعد آن مقارن ایامی است که از یک طرف محمود به عنوان سپهسالاری اردوی سامانیان بر خراسان استیلا یافته و از طرفی دیگر متحد او قابوس وشمگیر عمال مجدالدوله را از گرگان رانده است. به این ترتیب مجدالدوله در همان اوان جلوس بین دو حریف قوی پنجه مثل محمود غزنوی و قابوس زیاری محصور شد اما مادام که سیده خاتون بر کارها مسلط بود و ادارۀ امور به رأی و تدبیر او می گذشت نه قابوس و پسرش فلک المعالی در مخالفت با مجدالدوله کاری از پیش بردند و نه سلطان محمود در ری طمع کرد. مجدالدوله تا سال 420 در ری امارت داشت. در اواخر این مدت چون سیده خاتون فوت کرد اوضاع دربار مجدالدوله مختل شد و محمود غزنوی به ری آمد و مجدالدوله را دستگیر کرد و به غزنین فرستاد و به این ترتیب دیالمۀ ری در سال 420 به دست محمود غزنوی انقراض یافت. (از تاریخ مفصل ایران، تألیف عباس اقبال صص 181- 183). و رجوع به همین مأخذ و کامل ابن اثیر ج 9 و تاریخ گزیده چ لندن صص 426-429و مجمل التواریخ والقصص ص 397، 398، 403، 404 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ عِزْ زُدْ دَ / دُو لَ / لِ)
احمد بن بویه، مکنی به ابوالحسین برادر کوچکتر عمادالدوله و رکن الدولۀ دیلمی. وی به سال 324 هجری قمری کرمان را فتح کرد و در 334 بدون جنگ بر بغداد دست یافت و المستکفی خلیفۀ عباسی وی را لقب معزالدوله داد اما پس از مدت بسیار کوتاهی مستکفی از خلافت عزل شد و المطیع ﷲ به خلافت انتخاب گردید. مطیع ﷲ بکلی تحت اراده و فرمان معزالدوله بود چنانکه امیر دیلمی به او اجازه نداد حتی برای خود وزیر انتخاب کند. معزالدوله از سال 334 که بر بغداد استیلا یافت تا 356 یعنی سال وفاتش کاملاً بر بغداد و عراق مسلط بود و در این مدت چندین بار به اطراف عراق از حدود آذربایجان تا سواحل خلیج فارس و عمان لشکرکشی کرد و در غالب این لشکرکشیها فاتح بود. وزیر او حسن بن محمد مهلبی بوده است. و رجوع به احمد بن بویه در این لغت نامه و تاریخ مفصل ایران تألیف عباس اقبال صص 156-161 و تاریخ دیالمه و غزنویان تألیف عباس پرویز صص 67-77 و تاریخ گزیده و مجمل التواریخ و القصص و تاریخ الخلفاء ص 363 و 364 و کامل ابن اثیر ج 6 و تاریخ اسلام تألیف دکتر فیاض چ 2 صص 233-237 شود
لغت نامه دهخدا
(عِزْ زُدْ دَ لَ)
ارجمندی دولت. آنچه یا آنکه سبب ارجمندی و عزت دولت است، و آن از القاب اشخاص بوده است
لغت نامه دهخدا
(عِزْ زُدْ دَ لَ)
بختیاربن معزالدوله ابوالحسین احمد بن بویه دیلمی. از دیالمۀ عراق و اهوازو کرمان (356- 367 ه. ق.). وی پس از مرگ پدر بر متصرفات او دست یافت. شخصی قوی و توانا بود و گویند وی گاوی بزرگ را از دو شاخ میگرفت و آن را بزمین می افکند. عزالدوله با پسرعمش عضدالدوله بر سر برخی سرزمین ها رقابتهائی داشتند که به جنگ آن دو انجامید و در روز چهارشنبه هجدهم شوال سال 367 ه. ق. در میدان جنگ با هم روبرو شدند و عزالدوله که در آن هنگام سی وشش سال داشت به دست سپاهیان پسرعمش کشته شد. (از وفیات الاعیان ج 2 ص 242). و رجوع به طبقات سلاطین اسلام شود
عبدالرشید بن محمود غزنوی، مکنی به ابومنصور. از پادشاهان غزنوی، و شخصی بی جرأت بود و زیر نفوذ یکی از درباریان خود بنام طغرل (طغرل کافرنعمت) قرار داشت. و سرانجام به سال 444 ه. ق. به دست همین طغرل بقتل رسید. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو هََ)
از امرای عظام الب ارسلان پادشاه سلجوقی بوده است. وی در سال 466 هجری قمری شحنگی بغداد داشت. اما رکن الدین ابوالمظفر برکیارق فرزند ملکشاه وی را معزول کرد. گوهرآیین از طرف ملکشاه سلجوقی مأموریت فتح یمن یافت و پس از فتح قسمت زیادی از یمن در 70سالگی بدرود حیات گفت. (از اخبارالدوله السلجوقیه ص 72) (معجم الانساب زامباور) (مجمل التواریخ). و حمداﷲ مستوفی نویسد: سلطان برکیارق در سنۀ 493 هجری قمری در جنگ با برادرش به قتل رسید و گوهرآیین شحنۀ بغداد نیز در این جنگ کشته شد. (تاریخ گزیده حمداﷲ مستوفی ص 452). رجوع به سعدالدوله گوهرآیین شود
لغت نامه دهخدا