جدول جو
جدول جو

معنی سعانین - جستجوی لغت در جدول جو

سعانین
در آیین مسیحیت، عیدی که مسیحیان روز یکشنبۀ پیش از عید فصح می گیرند
تصویری از سعانین
تصویر سعانین
فرهنگ فارسی عمید
سعانین
(سَ)
بر جمع. عیدی است مر ترسایان را یک هفته پیش از عید فصح و در آن روز با چلیپای خودبیرون می آیند. لغت سریانی است معرب و گفته اند واحد آن سعنون است. (منتهی الارب) (آنندراج). عید ترسایان. (مهذب الاسماء). سعانین آخرین یکشنبه است اندر روزۀبزرگ ایشان و تفسیر او تسبیح باشد. و بدین روز مسیح علیه السلام به بیت المقدس اندر آمده بر ماده خری نشسته و خر کره از پس وی همی دود و مردمان پیش او تسبیح همی کردند تا بمزکت اندر آمد و... (التفهیم ص 249)
لغت نامه دهخدا
سعانین
سریانی تازی شده واپسین یکشنبه یکشنبه پیش از جشن برخاست عیسی سریانی تازی گشته جشنی است مر ترسایان را هفته ای پیش از (فصح) عیدی است ترسایانرا که در روز یکشنبه قبل از عید فصح گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
سعانین
((سَ))
عیدی که مسیحیان در روز یکشنبه قبل از عید فصح برگزار می کنند
تصویری از سعانین
تصویر سعانین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سراحین
تصویر سراحین
سرحان ها، گرگ ها، اسدها، شیرها، جمع واژۀ سرحان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثعابین
تصویر ثعابین
ثعبان ها، مارهای بزرگ، اژدهاها، جمع واژۀ ثعبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افانین
تصویر افانین
فنن ها، شاخه های درخت، جمع واژۀ فنن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستاندن
تصویر ستاندن
باز گرفتن چیزی از کسی، گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثمانین
تصویر ثمانین
هشتاد، هشت ده تا، عدد «۸۰»
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
شاخه ها. اغصان: عیدالشعانین، یکشنبه شاخها. (یادداشت مؤلف) ، عیدی است یک هفته پیش از فصح. آخرین یکشنبه صوم الاربعین. صوم الکبیر. (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف). معرب از عبرانی است. (از اقرب الموارد). یکی از اعیاد است. (تمدن اسلامی جرجی زیدان ج 5 ص 29)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سماکین
تصویر سماکین
جمع سماک ماهی فروشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سزارین
تصویر سزارین
عمل جراحی در زایمان غیر طبیعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاطین
تصویر سلاطین
جمع سلطان، چیرگان شاهان جمع سلطان پادشاهان، جمع سلطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکاکین
تصویر سکاکین
جمع سکین، کارد ها دشنه ها
فرهنگ لغت هوشیار
جسمی است که از ماده چربی ساخته می شود و آن را در شستشوی بدن و لباس به کار برند. توضیح صابونها مخلوطی از نمکهای سه اسید آلی یعنی اولئات پالمیتات و استارات سدیم هستند. برای تهیه صابون اسیدهای چربی دار را با سود سوز آور در دیگهای بزرگ - حرارت می دهند و پس از 24 ساعت در قالبهای چوبی بزرگ وارد می کنند و سپس به شمشهای کوچکتر می برند و عاقبت بر اثر جریان هوای گرم خشک می کنند و به صورت قالبهای کوچک که علامت کارخانه روی آن نقش شده قالب می کنند. یا صابون سلطانی. صابونی بود از جنس پست وردی که به طرح یکسان می داده اند و به مناسبت پستی جنس کسی آن را نمی خریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماطین
تصویر سماطین
دو رویه، دو رسته، سفره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفالین
تصویر سفالین
هر چیز که از سفال سازند سفالی: کوزه سفالین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنانیر
تصویر سنانیر
جمع سنور، گربگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجانیدن
تصویر سجانیدن
سرد کردن چیزهای گرم
فرهنگ لغت هوشیار
به صیغه جمع رشته انگبین، رشته گلیزانجل (لعاب خطمی)، روان شدن گلیز (لعاب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخاخین
تصویر سخاخین
گرم، جمع سخین، کج بیل ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستاندن
تصویر ستاندن
بدست آوردن، تحصیل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنانین
تصویر تنانین
جمع تنین، اژدهاها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خان، از ریشه ترکی ساخته فارسی گویان سروران میران جمع خان خانان پادشاهان امیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افانین
تصویر افانین
جمع افنون، شاخه ها، هنرها جمع افنان و جمع ال، جمع شاخه های درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعالین
تصویر جعالین
جمع جعال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثعابین
تصویر ثعابین
اژدها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمانین
تصویر ثمانین
هشتاد ثمانون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانکین
تصویر سانکین
نظم و ترتیب، شایسته و آراسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساعدین
تصویر ساعدین
دو ارش، دو بازو، دو بازو بند دو ساعد دو بازو، دو بازو بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکنین
تصویر ساکنین
مقیمان، باشندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذانین
تصویر اذانین
تثنیه اذان (در حالتهای نصبی و جری) اذان و اقامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعانین
تصویر شعانین
سریانی تازی شده واپسین یکشنبه یکشنبه پیش از جشن برخاست عیسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستانیدن
تصویر ستانیدن
چیزی از کسی گرفتن ستدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاطین
تصویر سلاطین
پادشاهان
فرهنگ واژه فارسی سره