جدول جو
جدول جو

معنی سطح - جستجوی لغت در جدول جو

سطح
تراز، رویه، رویه پایه
تصویری از سطح
تصویر سطح
فرهنگ واژه فارسی سره
سطح
گستردن، پهن نمودن چیزی را
تصویری از سطح
تصویر سطح
فرهنگ لغت هوشیار
سطح
بام، بالای هر چیزی که پهن و هموار باشد، روی چیزی، در ریاضیات مساحت، میزان، حد مثلاً سطح بهداشت در شهر تهران بالاتر است، دورۀ دوم تحصیلات طلبگی، مقابل دور، در هنر در خوشنویسی، حرکات قلم به صورت افقی، عمودی، مایل
تصویری از سطح
تصویر سطح
فرهنگ فارسی عمید
سطح
((سَ طْ))
بام، روی هر چیز که هموار و پهن باشد
تصویری از سطح
تصویر سطح
فرهنگ فارسی معین
سطح
Level, Surface
تصویری از سطح
تصویر سطح
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سطح
уровень , поверхность
دیکشنری فارسی به روسی
سطح
Niveau, Oberfläche
دیکشنری فارسی به آلمانی
سطح
рівень , поверхня
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سطح
poziom, powierzchnia
دیکشنری فارسی به لهستانی
سطح
水平的 , 表面
دیکشنری فارسی به چینی
سطح
nível, superfície
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سطح
livello, superficie
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سطح
nivel, superficie
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سطح
niveau, surface
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سطح
niveau, oppervlak
دیکشنری فارسی به هلندی
سطح
स्तर , सतह
دیکشنری فارسی به هندی
سطح
tingkat, permukaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سطح
مستوًى , سطحٌ
دیکشنری فارسی به عربی
سطح
수준 , 표면
دیکشنری فارسی به کره ای
سطح
רמה , שֶׁטַח
دیکشنری فارسی به عبری
سطح
レベル , 表面
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سطح
seviye, yüzey
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سطح
kiwango, uso
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سطح
ระดับ , พื้นผิว
دیکشنری فارسی به تایلندی
سطح
স্তর , পৃষ্ঠ
دیکشنری فارسی به بنگالی
سطح
سطح , سطح
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سطحی
تصویر سطحی
رویه نگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سطحی
تصویر سطحی
ظاهری وخارجی و بیرونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطحه
تصویر سطحه
رویه پهنه رویه سطح پهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطحی
تصویر سطحی
Shallow, Skindeep, Superficial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
мелкий , поверхностный
دیکشنری فارسی به روسی
seicht, oberflächlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
мілкий , поверхневий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
płytki, powierzchowny
دیکشنری فارسی به لهستانی
浅的 , 表面的
دیکشنری فارسی به چینی