جدول جو
جدول جو

معنی سریطی - جستجوی لغت در جدول جو

سریطی
(سُرْ رَ)
در مثل گویند: الاخذ سریطی والقضاء ضریطی، بضم اول و تشدید را در هردو در حق شخصی گویند که در ادای دین تهاون ورزد و تعلل پیش آورد یعنی گرفت و به آسانی فروبرد و وقت تقاضا تیز داد. یعنی ادای آن ممتنع و دشوار میگردد بر وی. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ رْ رَیْ طا)
ستیزه در گریه. سختی گریه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، پیه که از بیخ گیاه لخ برآرند. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(خَطی ی)
خریطه ساز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُطی ی)
سیف سراطی، شمشیر بران، بسیارخوار. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
منسوب است به سلیط که نام جدی است. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
منسوب بسریر. (برهان) ، بالینی. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ طا)
کام دهن. (منتهی الارب). لهاه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
سریطاء. رجوع به این کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرینی
تصویر سرینی
مربوط به سرین: عضلات سرینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراطی
تصویر سراطی
پرخور، بران شمشیر، تند رو: اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریری
تصویر سریری
منسوب به سریر، معالجات بالینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریجی
تصویر سریجی
منسوب به سریج (نام آهنگر و جبه ساز)، آلات حربه ساخته سریج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریط
تصویر سریط
فرنی خوراکی است با شیر و شکر و آرد برنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریری
تصویر سریری
((سَ))
منسوب به سریر، معالجات بالینی
فرهنگ فارسی معین