جدول جو
جدول جو

معنی سریاح - جستجوی لغت در جدول جو

سریاح
ملخ، دراز، نام سگی است
تصویری از سریاح
تصویر سریاح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اریاح
تصویر اریاح
باد و نسیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریال
تصویر سریال
زنجیره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرداح
تصویر سرداح
شتر ماده دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریان
تصویر سریان
جمع سری، جویکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریال
تصویر سریال
پیاپی، مسلسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریال
تصویر سریال
مجموعه ای که جزءبه جزء عرضه شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اریاح
تصویر اریاح
ریح ها، بادها، هواهای متحرک، جمع واژۀ ریح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سریان
تصویر سریان
هنگام شب رفتن، اثر کردن و جاری شدن چیزی در اجزای چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مریاح
تصویر مریاح
باد آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریاح
تصویر اریاح
جمع ریح، بادها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سریان
تصویر سریان
((سَ رَ))
هنگام شب رفتن، اثر کردن چیزی در چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سریال
تصویر سریال
((س))
آن چه مجموعه ای را بسازد یا متعلق به مجموعه ای باشد، زنجیره (واژه فرهنگستان)، پشت سر هم، مسلسل، به صورت سری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاح
تصویر سیاح
گردشگر
فرهنگ واژه فارسی سره
می، شبانگاه، جمع ریح، بادها جمع ریح بادها. یا ریاح احشا روماتیسم احشائی. یا ریاح طیاری روماتیسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراح
تصویر سراح
رها کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریح
تصویر سریح
آسان، روان شاش، بی زین اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاح
تصویر سیاح
بسیار سیر کننده، سیاحت کننده و جهانگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریاح
تصویر ریاح
ریح ها، بادها، هواهای متحرک، جمع واژۀ ریح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاح
تصویر سیاح
کسی که بسیار سیاحت و جهانگردی کند، بسیار سیاحت کننده
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، گیتی خرام، رهگیر، توریست، گیتی نورد، جهانگرد، سائح، جهان نورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریاح
تصویر ریاح
جمع ریح، بادها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاح
تصویر سیاح
((سَ یّ))
گردش گر، جهانگرد
فرهنگ فارسی معین