جدول جو
جدول جو

معنی سری - جستجوی لغت در جدول جو

سری
مجموعه ای از اشیا هم جنس، ردیف، دسته، گروه، در ریاضیات مجموعه ای از اعداد یک دنبالۀ متناهی یا نامتناهی، در علم الکتریک متوالی
تصویری از سری
تصویر سری
فرهنگ فارسی عمید
سری
پنهانی، به طور پنهانی مثلاً سری رفتار کردن
تصویری از سری
تصویر سری
فرهنگ فارسی عمید
سری
سروری، بزرگی، ریاست
تصویری از سری
تصویر سری
فرهنگ فارسی عمید
سری
مولانا... پسر علی شهاب است و جوانی ابدال وش، خوش شیرین کار است، و گفتار او نیز چون کردار او شیرین است و دلپذیر است و این مطلع از اوست:
بود در دعوی بابرویت مه تو تیز و تند
دیدن خورشید رویت ساخت او را گرد و غند.
(مجالس النفائس ص 240).
رجوع به مجالس النفائس ص 17 و 67 شود
ابن احمد بن سری الکندی الرفاء الموصلی شاعر معروف و مشهوری است که دیوان ابی الفتح کشاجم را استنساخ کرده است وی در حدود سال 360 درگذشته است. (از روضات الجنات ص 308). رجوع به معجم الادباء ج 4 ص 226 شود
لغت نامه دهخدا
سری
(تَ نَجْ جُ)
شب روی. (منتهی الارب) (آنندراج). بشب رفتن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). سریان. سریه
لغت نامه دهخدا
سری
(سَ)
نام یکی از اولیأاﷲ است مشهور بسری سقطی. (برهان) (آنندراج) :
چون سری بی سر شد اندر راه او
بر سریر سروران شد جای او.
(مثنوی).
رجوع به سری سقطی شود
لغت نامه دهخدا
سری
رشته، سلسله، مجموعه، دسته ریاست، سروری
تصویری از سری
تصویر سری
فرهنگ لغت هوشیار
سری
((س رُِ))
منسوب به سر، مخفی، پوشیده
تصویری از سری
تصویر سری
فرهنگ فارسی معین
سری
((س))
سلسله، رشته، ردیف
تصویری از سری
تصویر سری
فرهنگ فارسی معین
سری
((سَ))
مهتری، سروری
تصویری از سری
تصویر سری
فرهنگ فارسی معین
سری
پسوندی به معنی متعلق به و مربوط به، تکه ای از پارچه، گوسفندی که پوست سرش سفید و بدنش مشکی باشد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سریر
تصویر سریر
(دخترانه)
تخت پادشاهی، اورنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سریرا
تصویر سریرا
(دخترانه)
زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سریال آنتولوژی
تصویر سریال آنتولوژی
سریال آنتولوژی (Anthology Series) به برنامهٔ رادیویی یا تلویزیونی‌ای گفته می‌شود که در هر قسمت یا فصل آن از بازیگران و داستان متفاوتی استفاده می‌شود اما این قانون مطلق نیست و در بسیاری از مجموعه‌های گذشته از یک گروه ثابت از بازیگران در داستان‌های متفاوت هر فصل بهره می‌بردند. از مجموعه‌های تلویزیونی آمریکایی که از سبک آنتولوژی بهره برده‌اند می‌توان به آلفرد هیچکاک تقدیم می‌کند، کارآگاه حقیقی، فارگو، آینه سیاه، عشق مدرن، داستان ترسناک آمریکایی و کانال صفر اشاره کرد.همچنین در ایران سریال‌هایی مانند باران عشق، نیمکت، خرده ستمگران، شاید برای شما هم اتفاق بیفتد، در قصه‌ها زندگی می‌کنند و آنها با این رویکرد ساخته شده‌اند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از اسری
تصویر اسری
اسیرها، گرفتارها، بندی ها، زندانی ها، کسانی که در جنگ به دست دشمن گرفتار شود، جمع واژۀ اسیر
فرهنگ فارسی عمید
(اِ عِ)
به تکلف مردمی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، سریت خریدن. (زوزنی). سریه گرفتن کنیزک را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سریه گرفتن. (از المنجد) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). تسور. (متن اللغه) (اقرب الموارد). اعداد الامه ان تکون موطوه بلاعزل. (تعریفات جرجانی) ، سردادن کسی را. (از متن اللغه). زدوده شدن اندوه. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اَ را)
نعت تفضیلی از سری. رونده تر: اسیر من الامثال و اسری من الخیال. (عقدالفرید ج 1 ص 121 حاشیه).
- امثال:
اسری من الخیال، اسری من انقد، کلاهما من السری و انقد اسم للقنفذ و القنفذ لاینام اللیل بل یجول لیله اجمع و یقال فی مثل بات فلان بلیل انقد و فی مثل آخر: اجعلوا لیلکم لیل انقد.
اسری من جراد، قال حمزه هو من السری التی هی السیر باللیل، قلت لو قیل اسری من قولهم سرأت الجراده تسراء سرءً اذا باضت فلینت الهمزه فقیل اسری من جراد، ای اکثر منه بیضاً، لم یکن بیضه (کذا) (شاید: ببعید) و السراءهبالکسر بیضه الجراد و قد یقال سروه و الاصل الهمزه. (مجمع الامثال میدانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ را)
سورۀ اسری، سورۀ بنی اسرائیل. و آن سورۀ هفدهم از قرآن پس از نحل و پیش از کهف است
لغت نامه دهخدا
(اَ را)
جمع واژۀ اسیر. بردگان
لغت نامه دهخدا
(حَ را)
نام اسب عبدالله بن حیان
لغت نامه دهخدا
(حَ را)
جمع واژۀ حسیر. (منتهی الارب). فروماندگان، ناقه حسری، شتر مادۀ مانده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
عادل، نصره الدین ملقب به صائن وزیر. وزیر الجایتو سلطان محمد خدابنده. مستوفی آرد: وزارت بر ملک نصره الدین عادل بسری که نایب امیرچوبان بود مقرر شد و صائن وزیر لقب یافت. (تاریخ گزیده چ عکسی 1328 هجری قمری لندن ص 606، 608)
ابوعبید محمد بن حسان بن بسری حسانی زاهد، او را گفتاریست در طریقت و کراماتی. وی از سعید بن منصور خراسانی و دیگران... حدیث کرد. و گروهی از وی روایت دارند. (از معجم البلدان). و رجوع به ص 179 همین کتاب شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
منسوب به بسر. رجوع به بسر شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسری
تصویر تسری
همه گیری فراگیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسری
تصویر اسری
جمع اسیر، بردگان حرکت در شب حرکت در شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسری
تصویر دسری
سخت و ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسری
تصویر حسری
فروماندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسری
تصویر اسری
((اَ را))
جمع اسیر، بردگان، اسیران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سریعتر
تصویر سریعتر
تندتر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سریع السیر
تصویر سریع السیر
تندرو، تیزرو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سریع
تصویر سریع
شتابان، تند، پرشتاب، چابک، چالاک، فرز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سریال
تصویر سریال
زنجیره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سریشم چینی
تصویر سریشم چینی
آگارآگار
فرهنگ واژه فارسی سره
آستر لباس، رویه ی کفش
فرهنگ گویش مازندرانی
اشک
فرهنگ گویش مازندرانی