- سرگی
- خلوص
معنی سرگی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فضله چهارپایان از قبیل اسب، الاغ، استر
فضلۀ چهارپایان از قبیل اسب و الاغ و استر
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، سرکیس، نوشه، قوس و قزح، سدکیس، رخش، سرویسه، اغلیسون، نوس، تیراژه، آزفنداک، کلکم، ایرسا، تویه، شدکیس، سویسه، توبه، آفنداک، آلیسا، آدینده، ترسه، نوسه، تیراژی، آژفنداک، تربسه، درونه، تربیسه، کرکم، قزح
ذره بودن
وقاحت، بی شرمی، لجوجی
برودت و خنکی
سرخ بودن، رنگ سرخ، شهاب صاعقه
منسوب به سزب، ساخته شده از سرب، برنگ سرب
ذرت خوشه ای
بی ابتدا و انتها
گویی که کودکان از ریسمان سازند و بدان بازی کنند
سختی، رنج، آزار
خانه، دار، منزل
پیچگیاه گیاهی که شاخه آن پیچنده و بالا رونده است پیچگیاه گیاهانی که شاخه های پیچنده و بالا رونده دارند
منسوب به سرو، نوعی از خطوط اسلامی شجری. شاخ جانوران سرو
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
سوگوار ماتم زده
منسوبه به سنگ ساخته از سنگ دیوار سنگی کاروانسرای سنگی، با وقار سنگین
ساخته شده از سنگ، کنایه از گران و ثقیل، برای مثال اسیر بند شکم را دو شب نگیرد خواب / شبی ز معدۀ سنگی شبی ز دلتنگی (سعدی - ۱۷۸)
مقابل گرمی، سرد بودن، خنکی، کنایه از بی مهری نسبت به کسی
کسی که راه را گم کرده و سرگردان باشد، سرگردان، حیران، سردرگم
فریفتگی، مغروری خودبینی تکبر
درندگی
موت، هلاکت، مردن، مرگ و میر
گیوه دوز، گیوه فروش
Craggy, Gravelly, Stony
каменистый , гравийный