جدول جو
جدول جو

معنی سرکوه - جستجوی لغت در جدول جو

سرکوه
(سَ)
نام یکی از دهستانهای بخش ریوش شهرستان کاشمر. این دهستان از 10 آبادی تشکیل شده است. مجموع نفوس آن در حدود 8918 تن می باشد. کلیۀ راه های آن مالرو و صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرکوبه
تصویر سرکوبه
طعنه، سرزنش
گرز گران، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، عمود، مقمعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
کوبندۀ سر، جایی بلند مانند برج، بارو یا تپه که در هنگام جنگ بتوان از آن جا دشمن را سرکوب کرد، طعنه و سرزنش
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
براکوه: هر، شهرکیست به برکوه نهاده و با آبهای بسیار. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
تیره ای از ایل بویراحمدی کوه کیلویۀ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 88)
تیره ای از طایفۀ خدیوی ممسنی فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90)
طایفه ای از طوایف ناحیۀ سراوان کرمان. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 98)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. جلگه و معتدل است. سکنه 448تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است. شغل زراعت. راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سروکه
تصویر سروکه
بدمنشی، سسترفتاری، ماند گی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکوبه
تصویر سرکوبه
گرز (گران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکومه
تصویر سرکومه
یونانی تازی گشته آماس جهاب (جهاب لمف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
طعنه و سرزنش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکوبه
تصویر سرکوبه
((سَ بَ یا بِ))
گرز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
((سَ))
جای بلند مانند، قلعه، برج، سرزنش، طعنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
قمعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
Repression
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
répression
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
penindasan
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
سرکوب
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
การปราบปราม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
প্রতিবাদ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
הַדְכָּאָה
دیکشنری فارسی به عبری
سرکوب
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
抑制
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
onderdrukking
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
억압
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
pembungkaman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
दमन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
represión
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
ressão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
压制
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
ocena
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
репресія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
Unterdrückung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
репрессия
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
soppression
دیکشنری فارسی به ایتالیایی