- سرویس
- خدمتگزاری، چاکری
معنی سرویس - جستجوی لغت در جدول جو
- سرویس
- فعالیتی که به منظور رفع نیازهای دیگران انجام می شود، تشکیلات مجری امور اجتماعی، سیاسی، اداری و امثال آن ها مثلاً سرویس خبری، سرویس پستی، سرویس اداری،
خودرویی که در ساعت معینی آمادۀ جا به جا کردن اعضای یک مؤسسۀ خاص است، مجموعه ای از ظروف یا وسایل متناسب با یکدیگر، مجموعۀ تجهیزات لازم برای یک فعالیت، بهایی که هتل یا رستوران در ازای ارائه ی خدمات دریافت می کنند، ساعت کار یک مؤسسه، مجموع مکان های بهداشتی یک ساختمان شامل دست شویی، توالت و حمام، بازدید و تنظیم اجزای یک دستگاه میکانیکی، در ورزش ضربه ای که در زمان آغاز بازی در ورزش هایی چون والیبال، تنیس و بدمینتون به توپ زده می شود
- سرویس ((س))
- زمان کار، شستشو و تعمیر اتومبیل و ماشین های دیگر، اتومبیلی که در ساعات کار در خدمت یک فرد، یا مؤسسه یا سازمان باشد، مجموعه ظرف و امثال آن، سری، مؤسسه بزرگی که به یکی از امور اجتماعی یا سیاسی و... اختصاص دارد «س
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، آزفنداک، سویسه، کلکم، قزح، آلیسا، تیراژی، ترسه، سرگیس، رخش، درونه، ایرسا، قوس و قزح، تربسه، سرکیس، سدکیس، توبه، نوسه، نوس، آفنداک، اغلیسون، کرکم، آدینده، آژفنداک، تویه، شدکیس، تربیسه، نوشه، تیراژه
عنوان، عنوان
چیز گرانمایه
منسوب به سرو مانند سرو: بالای سروین
پنبۀ زده شده که لای جامه بگذارند، جامه ای که لای آن پنبه دوخته باشند، هر چیز نفیس و گران مایه
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، سرکیس، نوشه، قوس و قزح، سدکیس، رخش، سرویسه، اغلیسون، نوس، تیراژه، آزفنداک، کلکم، ایرسا، تویه، شدکیس، سویسه، توبه، آفنداک، آلیسا، آدینده، ترسه، نوسه، تیراژی، آژفنداک، تربسه، درونه، تربیسه، کرکم، قزح
مانند سرو
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، توبه، شدکیس، قزح، رخش، ایرسا، تویه، آفنداک، آزفنداک، سرگیس، سرویسه، سدکیس، تربسه، آژفنداک، تیراژی، کرکم، اغلیسون، درونه، آلیسا، نوس، نوشه، ترسه، نوسه، آدینده، تربیسه، تیراژه، کلکم، سویسه، قوس و قزح
نامرد، زیرک هوشیار، نگهدارنده نگهبان داراک خویش، گشن بیکاره گشنی که باردار نگرداند کاسنی، گل استکانی
منسوب به سرو، نوعی از خطوط اسلامی شجری. شاخ جانوران سرو
غفلت و آگاه نبودن
توانبخشی
دستگاه خورش دستگاه خورد
پرستاری زاوریدن
сервер
servidor
servidor
serveur