جدول جو
جدول جو

معنی سروسر - جستجوی لغت در جدول جو

سروسر
رابطه مخفیانه، رابطه عاشقانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرور
تصویر سرور
(دخترانه و پسرانه)
رئیس، پیشو، شادمانی، خوشحالی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سراسر
تصویر سراسر
سرتاسر، از این سر تا آن سر، سربه سر، همه، کلاً، تماماً
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستوسر
تصویر ستوسر
عطسه، خارج شدن هوای ریه با شدت و صدا از راه بینی و دهان بر اثر تحریک شدن مخاط بینی، اشنوشه، شنوسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرور
تصویر سرور
رئیس، پیشوا، سرپرست، بزرگ تر طایفه و قبیله
سرور کائنات: کنایه از پیغمبر اسلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرور
تصویر سرور
شادی، شادمانی
فرهنگ فارسی عمید
(سَ سَ)
مصحف ’سنوسه’= ’شنوشه’. در مقدمۀ برهان ص 92 آمده: ’هوایی باشد با صدا که بی اختیار از راه دماغ بجهد و آن را به عربی عطسه خوانند’، و باز در ذیل ستوسه میگوید ’بفتح اول و سین بی نقطه بر وزن دبوسه، بمعنی ستوسر است که عطسه باشد’، در صورتی که صحیح کلمه را اسدی ’شنوشه’ قید کرده است و استشهاد به این دو بیت رودکی نموده:
رفیقا چند گویی کونشاطت
بنگریزد کس از گرم آفروشه
مرا امروز توبه سوددارد
چنان چون دردمندان را شنوشه.
اشنیچه. شهمیرزادی ’اوشنیسه’. رجوع کنید به: اشنوشه، درلهجۀ نوش آباد کاشان چنانکه رضا تابش نوشته است: ’اشنشه’ بمعنی عطسه مستعمل است و ظاهراً این کلمه اسم صوت است. اما درباره مصراع رودکی ’چنان چون دردمندان را شنوشه’ در اینجا هم بمعنی عطسه است چه در طب قدیم در امراض دماغی عطسه زدن را برای تداوی امراض دماغی و زکام مفید میدانستند. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). هوایی با صدا که بی اختیار از راه دماغ بجهد و آن را بعربی عطسه خوانند. (برهان) (آنندراج). رجوع به ستوسه و شنوسه و شنوشه شود
لغت نامه دهخدا
(سَرْ)
سربار. (رشیدی) (آنندراج). رجوع به سربار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرسور
تصویر سرسور
زیرک دانا، شکاف دوک
فرهنگ لغت هوشیار
سراسر سر تاسر همه جملگی: عالم همه سربسر رباطی است خراب در جای خراب هم خراب او لیتر (حافظ)، برابر یکسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراسر
تصویر سراسر
کشاکش، برابر، همه و تمام، دمادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرور
تصویر سرور
شادمانه کردن، شاد کردن مهتر و رئیس و بزرگ و خداوند و پیشوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرور
تصویر سرور
((سَ وَ))
پیشوا، رییس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سربسر
تصویر سربسر
((~. بِ سَ))
همه، سراسر، برابر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرور
تصویر سرور
((سُ))
شاد شدن، شادمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراسر
تصویر سراسر
((سَ سَ))
تمام، همه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراسر
تصویر سراسر
کاملا، کلا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرور
تصویر سرور
آقا
فرهنگ واژه فارسی سره
تمام، تمام
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سرحال، سالم، چاق وچله، قبراق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سرور
تصویر سرور
Gladness, Server
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرور
تصویر سرور
bonheur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
روستایی از پنجک رستاق نور
فرهنگ گویش مازندرانی
سردسیر
فرهنگ گویش مازندرانی
جوی آب ابتدای شالیزار، اندازه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سرور
تصویر سرور
felicità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرور
تصویر سرور
blijdschap
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرور
تصویر سرور
felicidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرور
تصویر سرور
радість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرور
تصویر سرور
felicidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرور
تصویر سرور
快乐
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرور
تصویر سرور
radość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرور
تصویر سرور
Freude
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرور
تصویر سرور
радость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرور
تصویر سرور
खुशी
دیکشنری فارسی به هندی