جدول جو
جدول جو

معنی سرودسرای - جستجوی لغت در جدول جو

سرودسرای
(نَ / نُو آ وَ دَ / دِ)
نغمه سرای. (آنندراج). آوازخوان:
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام.
کسایی.
بساط باغ کن از گونه گونه حلۀ بزم
سرای خلد کن از نغمۀ سرودسرای.
عنصری.
شود به بستان دستان زن سرودسرای
به عشق بر گل خوشبوی بلبل خوشدم.
سوزنی.
با همه نیکوی سرودسرای
رودسازی برقص چابک پای.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرودسرا
تصویر سرودسرا
آنکه سرود بخواند، سرودسراینده، آوازه خوان، مغنی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ / مِ)
رودسراینده. سرایندۀ رود. رودنواز. رودساز. رودزن. رودنوازنده:
ز هیچ باغ شنیدی نوای عودنواز
ز هیچ خانه شنیدی سرود رودسرای ؟
فرخی.
همیشه تا دل میخوارۀ سماع پرست
شود گشاده به آواز رود رودسرای.
فرخی.
هنوز رودسرایان نساختند به روم
ز بهر مجلس او ارغنون و موسیقار.
فرخی.
و رجوع به رودساز و رودزن و رود شود
لغت نامه دهخدا
(سَ سَ)
رجوع به سرسرا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرود سرای
تصویر سرود سرای
نغمه سرای، آواز خوان
فرهنگ لغت هوشیار