- سروال
- زیر جامه، شلوار
معنی سروال - جستجوی لغت در جدول جو
- سروال ((س))
- شلوار
- سروال
- شلوار، زیرجامه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زنجیره
شاخه های باریک و نازک و برگ گیاه
با نشاط
پیراهن جامه پوشش پیراهن قمیص، پوشاک جامه جمع سرابیل
پیاپی، مسلسل
سرگشته سرگردان
رئیس سرور، افسر ارتش بالاتر از ستوان یکم و پایین تر از سرگرد سلطان
پرخور
زرخریدی برد گی فرانسوی
آنچه که سر آن گشاده باشد سرباز
شعر سرود
درخواست و پرسش
خوشحال، با نشاط، تندرست
شاخۀ نازک درخت، برگ گیاه، تزوال، تژوال
سرگشته، سرگردان، حیران، پریشان
مجموعه ای که جزءبه جزء عرضه شود
افسر ارتش بالاتر از ستوان یکم را می گویند، پیشوا و رئیس و سرور. به این معنی سابقاً سلطان می گفتند
مرجان بسد
((س))
فرهنگ فارسی معین
آن چه مجموعه ای را بسازد یا متعلق به مجموعه ای باشد، زنجیره (واژه فرهنگستان)، پشت سر هم، مسلسل، به صورت سری
((سَ))
فرهنگ فارسی معین
افسری که دارای درجه بالاتر از ستوان و پایین تر از سرگرد است و فرماندهی یک گروهان را بر عهده دارد
خوشحال، شاد
شعر، سخن منظوم، برای مثال دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل / که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۹)
پیراهن، جامه، پوشاک
پرسش
آب دهان، آب دهان ستور روش سیرت، نظم ترتیب. آب دهان (ستور و غیره)
حدیث، سخن، افسانه، برای مثال چند دهی وعدۀ دروغ همی چند / چند فروشی به من تو این سرو سروا (اورمزدی - شاعران بی دیوان - ۲۷۵) ، شعر