جدول جو
جدول جو

معنی سرهفه - جستجوی لغت در جدول جو

سرهفه
(تَ نَجْ جُ)
نیکو پرورش کردن و بناز و نعمت پروردن. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
سرهفه
نیکو پروری کودک را
تصویری از سرهفه
تصویر سرهفه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرفه
تصویر سرفه
صدایی که بر اثر انقباض دیافراگم و خروج هوا از حلق ایجاد می شود و به وسیلۀ عوامل عفونی و حساسیت زا در بیماری های دستگاه تنفسی میزان و شدت آن افزایش می یابد
سرفۀ خشک: در پزشکی سرفه ای که هنگام کاهش ترشحات مخاطی دستگاه تنفسی ایجاد می شود
فرهنگ فارسی عمید
(تَ نَتْ تُ)
نیکو پرورش دادن کودک: سرعفت الصبی، نیکو ساختم غذای کودک را. (منتهی الارب) (آنندراج). نیک پروردن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ فَ)
مرهفه. تأنیث مرهف. رجوع به مرهف و ارهاف شود، شمشیر تنک. شمشیر تیز:
دستت همه با مرهفه پایت همه باموقفه
وهمت همه با فلسفه آنکو سفه را هست فل.
لامعی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 81)
لغت نامه دهخدا
(سُ فَ)
جانوری است که درخت را سوراخ کند. (غیاث) (آنندراج). جنبندۀ خردی که درخت سوراخ کند و در آن جای گیرد. (بحر الجواهر). چوب خواره. کژۀ چوب. (زمخشری). درخت سنبه. (مهذب الاسماء). مور سپید که از ریزه های چوب خانه سازد و در آن درآید و بمیرد. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سُ فَ / فِ)
سرف. خروج هوای زفیری از ریه بطور مقطع و کوتاه بر اثر تحریک مجاری تنفسی خصوصاً قصبهالریه و ابتدای حلق. اکثر اوقات عمل سرفه به منظور خروج سروزیته و ترشحات اخلاط خانه های ششی و برونشها است و گاهی هم برای خروج ذرات غذایی است که تصادفاً وارد قصبهالریه میشوند. سعال. (فرهنگ فارسی معین). نام علتی است که بعربی سعال و بهندی کهانسی گویند. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
کسی را کش تو بینی درد سرفه
بفرمایش تو آب دوغ و خرفه.
طیان
لغت نامه دهخدا
(تَ نَجْ جُ)
بریدن کوهان را، نیکو پرورش دادن. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَجْ جُ)
سرکشی و تمرد، سخت تافتن رسن را. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ هََ بَ)
زن تندار درازبالا. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ)
نیکو کردن غذای کودک را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به معنی سرهفه است، یعنی نیکو گردانیدن غذای کودک را. (از اقرب الموارد). رجوع به سرهفه شود
لغت نامه دهخدا
خروج هوای زفیری که از ریه بطور مقطع و کوتاه بر اثر تحریک مجاری تنفسی خصوصاً قصبه الریه و ابتدای حلق بیرون میاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرهفه
تصویر مرهفه
مرهفه در فارسی مونث مرهف بنگرید به مرهف اسب لاغر میان جمع مرهفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهبه
تصویر سرهبه
تنومند زن دراز و تنومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهده
تصویر سرهده
بریدن کوهان، نیکو پروری کودک را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرعفه
تصویر سرعفه
نیکو پرورش دادن کودک
فرهنگ لغت هوشیار
((سُ فِ))
صدایی که در اثر خارش حلق و خروج هوای ریه از سینه بیرون می آید و بیشتر در اثر بیماری های ریوی تولید می شود
فرهنگ فارسی معین
سرف، سعال
فرهنگ واژه مترادف متضاد