دهی از دهستان شهر نو بالا ولایت باختر از بخش طیبات شهرستان مشهد. دارای 155 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، بنشن. شغل اهالی زراعت و مالداری، قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان شهر نو بالا ولایت باختر از بخش طیبات شهرستان مشهد. دارای 155 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، بنشن. شغل اهالی زراعت و مالداری، قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
باد سرخ، نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، بادشنام، بادژ، بادرو، بادر، باد دژنام
باد سُرخ، نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، بادِشنام، بادِژ، بادرو، بادَر، باد دِژنام
نام دهی است در ناحیۀ ماربین اصفهان: و به ناحیت ماربین دیهی است که آن را نرساباد خوانند و پیش جماعتی از اهالی آن دیه داروئی باشد که به غیر از نسل و اولاد آن جماعت آن را کسی دیگر نداند و نشناسد. هر کس را که سحری با او کرده باشند یا بیهوشی یا نوعی از جنون و فساد افاعیل نفسانی بدو رسیده باشد یا چیزی به خورد او داده باشند، یکی شربت از آن داروی در شیر گاوی که رنگ شقرت دارد حل کنند و در شبی از شبهای محاق او را بخورانند و بر وی ریزند در حال به قدرت حکیم آفریدگار جل جلاله عقدۀ سحر از زبان او گشوده شود و بدانچه بدو رسیده باشد گویا گردد. (از ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 41)
نام دهی است در ناحیۀ ماربین اصفهان: و به ناحیت ماربین دیهی است که آن را نرساباد خوانند و پیش جماعتی از اهالی آن دیه داروئی باشد که به غیر از نسل و اولاد آن جماعت آن را کسی دیگر نداند و نشناسد. هر کس را که سحری با او کرده باشند یا بیهوشی یا نوعی از جنون و فساد افاعیل نفسانی بدو رسیده باشد یا چیزی به خورد او داده باشند، یکی شربت از آن داروی در شیر گاوی که رنگ شقرت دارد حل کنند و در شبی از شبهای محاق او را بخورانند و بر وی ریزند در حال به قدرت حکیم آفریدگار جل جلاله عقدۀ سحر از زبان او گشوده شود و بدانچه بدو رسیده باشد گویا گردد. (از ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 41)
آه سرد. نالۀ سرد: همان شهر ایرانش آمد بیاد همی برکشید از جگر سرد باد. فردوسی. چو گفتار موبد بیاد آمدش ز دل بر یکی سرد باد آمدش. فردوسی. چو از پندهای تو یاد آورم همی از جگر سرد باد آورم. فردوسی. برآرم سرد بادی زین دل ریش نمایم باد را حال دل خویش. (ویس و رامین). همه شهر با گریه و سرد باد خروشان گرفته قبای قباد. اسدی
آه سرد. نالۀ سرد: همان شهر ایرانش آمد بیاد همی برکشید از جگر سرد باد. فردوسی. چو گفتار موبد بیاد آمدش ز دل بر یکی سرد باد آمدش. فردوسی. چو از پندهای تو یاد آورم همی از جگر سرد باد آورم. فردوسی. برآرم سرد بادی زین دل ریش نمایم باد را حال دل خویش. (ویس و رامین). همه شهر با گریه و سرد باد خروشان گرفته قبای قباد. اسدی
نام یکی از سرداران بزرگ ایران در زمان اردشیر دوم هخامنشی است که در نبرد ایران برای تسخیر مصر در زمان پادشاه مذکور فرماندهی کل سپاه را داشته است. رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 1132 به بعد شود یکی از بزرگان ایران است که ظاهراً معاصر اردشیر اول هخامنشی معروف به اردشیر درازدست و پسرش به نام فرناس از نزدیکان این پادشاه بوده است. رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 943 شود
نام یکی از سرداران بزرگ ایران در زمان اردشیر دوم هخامنشی است که در نبرد ایران برای تسخیر مصر در زمان پادشاه مذکور فرماندهی کل سپاه را داشته است. رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 1132 به بعد شود یکی از بزرگان ایران است که ظاهراً معاصر اردشیر اول هخامنشی معروف به اردشیر درازدست و پسرش به نام فرناس از نزدیکان این پادشاه بوده است. رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 943 شود
قریه ای است در طوس قبر حضرت رضا (ع) در این محله است و تقریباً یک میلی طوس واقعشده. (از معجم البلدان). دهکدۀ کوچکی بوده که قبل از آباد شدن مشهد از قرای طوس بشمار میرفته، ولی اکنون مانند نوغان دهکدۀ مزبور جزو قریۀ مشهد درآمده و قنات آن در کوی سرآب جاری است. (یادداشت مؤلف)
قریه ای است در طوس قبر حضرت رضا (ع) در این محله است و تقریباً یک میلی طوس واقعشده. (از معجم البلدان). دهکدۀ کوچکی بوده که قبل از آباد شدن مشهد از قرای طوس بشمار میرفته، ولی اکنون مانند نوغان دهکدۀ مزبور جزو قریۀ مشهد درآمده و قنات آن در کوی سرآب جاری است. (یادداشت مؤلف)
این نام دوبار به همین صورت در تاریخ سیستان چ بهار آمده است:... جهت امارت سیستان ونیه و فراه و قلعۀ کاه و بست و تکناباد و تمامی رود... در سال ششصد و هشتاد و سه. (تاریخ سیستان چ ص 406). فرستادن لشکر منصور به ولایت گرمسیر و حوالی بست و تکناباد و جماعتی دزدان و رنود را برانداختن. (تاریخ سیستان ایضاً ص 408). و ظاهراً تصحیفی از تکین آباد است. رجوع به تکین آباد شود
این نام دوبار به همین صورت در تاریخ سیستان چ بهار آمده است:... جهت امارت سیستان ونیه و فراه و قلعۀ کاه و بست و تکناباد و تمامی رود... در سال ششصد و هشتاد و سه. (تاریخ سیستان چ ص 406). فرستادن لشکر منصور به ولایت گرمسیر و حوالی بست و تکناباد و جماعتی دزدان و رنود را برانداختن. (تاریخ سیستان ایضاً ص 408). و ظاهراً تصحیفی از تکین آباد است. رجوع به تکین آباد شود
محله ای است در مرو نزدیک دروازۀ شورستان (شارستان). (مرآت البلدان ج 1 ص 160) (معجم البلدان) (دمزن). رجوع به بارناباذ شود، دیوار درون حصار. فصیل، دیوار کوچک درون حصار یا درون بارۀ بلد. (منتهی الارب) ، قلعه. (غیاث). دز. دژ. (شعوری ج 1 ورق 191) : قصر شیرین، دهی است بزرگ و باره ای دارد از سنگ. (حدود العالم). و آنرا (شهر مارده را به اندلس حصاری و باره ای و خندقی است محکم. (حدود العالم). و حدود بخارادوازده فرسنگ است اندر دوازده فرسنگ و دیواری بگرد این همه درکشیده بیک باره. (حدود العالم). یکی نیز دز بر سر کوه بود که از برتری دور از انبوه بود ...بمردی من آن باره را بستدم بتان را همه بر زمین برزدم. فردوسی. چنان شد دژ نامور هفتواد که گردش نیارست جنبید باد حصاری شد آن پر ز گنج وسپاه نبردی بر آن باره بر باد راه. فردوسی. هزارباره گرفته ست به ز بارۀ ارگ هزار شهر گشاده ست به ز شهر زرنگ. فرخی. به روی باره اگر برزند ببازی تیر ز سوی دیگر تیرش برون شود ز حصار. فرخی. شاه در آن باره چنان گرم گشت کز نفسش نعل فرس نرم گشت. نظامی. هفت گنبد درون آن باره کرده بر طبع هفت سیاره. نظامی. ، برج. برج و دیوار. (فرهنگ شاهنامۀ شفق) : از قلۀ قاف سنگش آرند باره ز ستاره درگذارند صدباره برآورند بهتر صد باره ز بارۀ سکندر. خاقانی (از انجمن آرا). سنگ بر بارۀ حصار مزن که بود کز حصار سنگ آید. سعدی (گلستان)
محله ای است در مرو نزدیک دروازۀ شورستان (شارستان). (مرآت البلدان ج 1 ص 160) (معجم البلدان) (دِمزن). رجوع به بارناباذ شود، دیوار درون حصار. فصیل، دیوار کوچک درون حصار یا درون بارۀ بلد. (منتهی الارب) ، قلعه. (غیاث). دز. دژ. (شعوری ج 1 ورق 191) : قصر شیرین، دهی است بزرگ و باره ای دارد از سنگ. (حدود العالم). و آنرا (شهر مارده را به اندلس حصاری و باره ای و خندقی است محکم. (حدود العالم). و حدود بخارادوازده فرسنگ است اندر دوازده فرسنگ و دیواری بگرد این همه درکشیده بیک باره. (حدود العالم). یکی نیز دز بر سر کوه بود که از برتری دور از انبوه بود ...بمردی من آن باره را بستدم بتان را همه بر زمین برزدم. فردوسی. چنان شد دژ نامور هفتواد که گردش نیارست جنبید باد حصاری شد آن پر ز گنج وسپاه نبردی بر آن باره بر باد راه. فردوسی. هزارباره گرفته ست به ز بارۀ ارگ هزار شهر گشاده ست به ز شهر زرنگ. فرخی. به روی باره اگر برزند ببازی تیر ز سوی دیگر تیرش برون شود ز حصار. فرخی. شاه در آن باره چنان گرم گشت کز نفسش نعل فرس نرم گشت. نظامی. هفت گنبد درون آن باره کرده بر طبع هفت سیاره. نظامی. ، برج. برج و دیوار. (فرهنگ شاهنامۀ شفق) : از قلۀ قاف سنگش آرند باره ز ستاره درگذارند صدباره برآورند بهتر صد باره ز بارۀ سکندر. خاقانی (از انجمن آرا). سنگ بر بارۀ حصار مزن که بود کز حصار سنگ آید. سعدی (گلستان)
شهرکی است خرد بر راه پارس از ناحیت کرمان (حدود العالم). در فارسنامۀ ناصری چنین آمده: میانۀ شمال و مشرق فرک از سرسیرات فارس است. هوای تابستانش مانند هوای زمستان ناحیه درز است با آنکه دوازده فرسنگ بیشتر شمالی ناحیه درز نیست و تمام این ناحیه کوهستان است و در زمستان برف نشین درازی آن از کشگو تا قریه دراگاه شش فرسنگ پهنای آن از نیم فرسنگ نگذرد آبهای جاری گوارا و چشمه های خنک دارد، محصولش گندم و جو و مویز و غنچه گل دیمی است و مؤلف لغت نامه آن را چنین آرد: از محالات بلوک محال هفتگانه ولایات خمسۀ فارس طول 36 و عرض سه کیلومتر حد شمالی نیریز، شرقی فارغان، جنوبی طارم و غربی فرک آب و هوای آن سرد و مرکز آن خشن آباد و عده قری 6 می باشد
شهرکی است خرد بر راه پارس از ناحیت کرمان (حدود العالم). در فارسنامۀ ناصری چنین آمده: میانۀ شمال و مشرق فرک از سرسیرات فارس است. هوای تابستانش مانند هوای زمستان ناحیه درز است با آنکه دوازده فرسنگ بیشتر شمالی ناحیه درز نیست و تمام این ناحیه کوهستان است و در زمستان برف نشین درازی آن از کشگو تا قریه دراگاه شش فرسنگ پهنای آن از نیم فرسنگ نگذرد آبهای جاری گوارا و چشمه های خنک دارد، محصولش گندم و جو و مویز و غنچه گل دیمی است و مؤلف لغت نامه آن را چنین آرد: از محالات بلوک محال هفتگانه ولایات خمسۀ فارس طول 36 و عرض سه کیلومتر حد شمالی نیریز، شرقی فارغان، جنوبی طارم و غربی فرک آب و هوای آن سرد و مرکز آن خشن آباد و عده قری 6 می باشد
پارسی تازی گشته زرنباد زرمباد زرنبات از گیاهان گیاهی است از تیره زنجبیلیها که دارای ساقه زیرزمینی دراز و باریک است. میوه اش کپسولی و دارای دانه های معطر است. این گیاه مانند دیگر گیاهان تیره زنجبیلیها در منطقه هند و مالزی میروید و در تداوی بعنوان مقوی و باد شکن و در تهیه برخی لیکورها مصرف میشود زنجبیل بیابانی امامون دشتی عرق الکافور. توضیح: در برخی کتب تاج الملوک زرد رومی را که بنام) انتله سودا (نیز نامیده میشود مرادف زرنباد گرفته اند. یا زرنباد چینی جدوار ختایی (جدوار)
پارسی تازی گشته زرنباد زرمباد زرنبات از گیاهان گیاهی است از تیره زنجبیلیها که دارای ساقه زیرزمینی دراز و باریک است. میوه اش کپسولی و دارای دانه های معطر است. این گیاه مانند دیگر گیاهان تیره زنجبیلیها در منطقه هند و مالزی میروید و در تداوی بعنوان مقوی و باد شکن و در تهیه برخی لیکورها مصرف میشود زنجبیل بیابانی امامون دشتی عرق الکافور. توضیح: در برخی کتب تاج الملوک زرد رومی را که بنام) انتله سودا (نیز نامیده میشود مرادف زرنباد گرفته اند. یا زرنباد چینی جدوار ختایی (جدوار)
سکه ای از نقره معادل نیم ریال که آنرا منسوب به پناه آباد (قله شوش) دانسته اند که در آنجا ضرب شده و (پناه آبادی) نام داشته. این کلمه به (پناه آباد) و بعد به (پناباد) تبدیل یافته است پناباد
سکه ای از نقره معادل نیم ریال که آنرا منسوب به پناه آباد (قله شوش) دانسته اند که در آنجا ضرب شده و (پناه آبادی) نام داشته. این کلمه به (پناه آباد) و بعد به (پناباد) تبدیل یافته است پناباد
بیماریی است عفونی که علامت مشخص آن عفونی پوستی خیز دار سرخ رنگ در قسمتی از صورت (بخصوص در ناحیه بین زاویه داخلی چشم و بینی و لبها) میباشد. عامل مولد این مرض استرپتوکوک است که جزو باکتری های کروی گرم مثبت است و در زیر ذره بین بیشتر شکل زشته یا زنجیر را دارد. این میکروب در هوا و آب و خاک و همچنین روی پوست و مخاط دهان و حتی اثنا عشر انسان زندگی میکند و بمحض آنکه موقع مناسب یابد شروع به فعالیت و تولید نا خوشی مینماید. تب حاصل از آن ممکن است تا 40 و 41 درجه برسد حمره مبارکه باد مبارک باد دژنام باد سرخ
بیماریی است عفونی که علامت مشخص آن عفونی پوستی خیز دار سرخ رنگ در قسمتی از صورت (بخصوص در ناحیه بین زاویه داخلی چشم و بینی و لبها) میباشد. عامل مولد این مرض استرپتوکوک است که جزو باکتری های کروی گرم مثبت است و در زیر ذره بین بیشتر شکل زشته یا زنجیر را دارد. این میکروب در هوا و آب و خاک و همچنین روی پوست و مخاط دهان و حتی اثنا عشر انسان زندگی میکند و بمحض آنکه موقع مناسب یابد شروع به فعالیت و تولید نا خوشی مینماید. تب حاصل از آن ممکن است تا 40 و 41 درجه برسد حمره مبارکه باد مبارک باد دژنام باد سرخ
گیاهی است دو ساله از تیره چتریان بارتفاع 30 تا 60 سانتیمتر که در نواحی گرم اروپا و آسیای مرکزی و افریقا و جنوب ایران می روید. ریشه اش راست و دوکی شکل و گوشت دار و ساقه اش بی کرک و شفاف است. برگهایش برنگ سبز روشن و در قسمت فوقانی ساقه دارای دمبرگ کوتاهی است که انتهای آن بصورت غلافی ساقه را فرا می گیرد. گل آذین آن چتر مرکب و گلهایش کوچک و سفید رنگ است. میوه اش بیضی شکل و بطول 5 میلیمتر و بقطر یک میلیمتر و برنگ قهوه یی تیره یا مایل بزرد و شفاف است. بوی آن معطر و پسندیده و طعمش گزنده است. میوه این گیاه شامل تانن (8 درصد) و یک روغن ثابت سبز رنگ و موم و موسیلاژ و اسانسی است که از تقطیر با بخار آب حاصل می شود. میوه آن بادشکن و مدر و قوی و زیاد کننده شیر و نیز قاعده آور است و گاهی میوه آن را جهت معطر کردن نان روی آن میزنند کراویا کرویا کراوی کراویه ازحمیون فادرونی کمون رومی تقرد تقده کرویه قاروا شاه زیره تقر قرنفار زیره رومی قرامن کیمونی کمون فرنگی کمون ارمنی کراویه صحرایی زیره سیاه. توضیح گیاهی است بنام زیره کرمانی یا زیره سیاه در تداول عامه مشهور است و بنام کمون کرمانی نیز خوانده می شود در کتب مختلف بنام قرنباد ذکر شده است
گیاهی است دو ساله از تیره چتریان بارتفاع 30 تا 60 سانتیمتر که در نواحی گرم اروپا و آسیای مرکزی و افریقا و جنوب ایران می روید. ریشه اش راست و دوکی شکل و گوشت دار و ساقه اش بی کرک و شفاف است. برگهایش برنگ سبز روشن و در قسمت فوقانی ساقه دارای دمبرگ کوتاهی است که انتهای آن بصورت غلافی ساقه را فرا می گیرد. گل آذین آن چتر مرکب و گلهایش کوچک و سفید رنگ است. میوه اش بیضی شکل و بطول 5 میلیمتر و بقطر یک میلیمتر و برنگ قهوه یی تیره یا مایل بزرد و شفاف است. بوی آن معطر و پسندیده و طعمش گزنده است. میوه این گیاه شامل تانن (8 درصد) و یک روغن ثابت سبز رنگ و موم و موسیلاژ و اسانسی است که از تقطیر با بخار آب حاصل می شود. میوه آن بادشکن و مدر و قوی و زیاد کننده شیر و نیز قاعده آور است و گاهی میوه آن را جهت معطر کردن نان روی آن میزنند کراویا کرویا کراوی کراویه ازحمیون فادرونی کمون رومی تقرد تقده کرویه قاروا شاه زیره تقر قرنفار زیره رومی قرامن کیمونی کمون فرنگی کمون ارمنی کراویه صحرایی زیره سیاه. توضیح گیاهی است بنام زیره کرمانی یا زیره سیاه در تداول عامه مشهور است و بنام کمون کرمانی نیز خوانده می شود در کتب مختلف بنام قرنباد ذکر شده است