جدول جو
جدول جو

معنی سرماخ - جستجوی لغت در جدول جو

سرماخ
توت فرنگی وحشی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سماخ
تصویر سماخ
صماخ، داخل گوش، سوراخ گوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرشاخ
تصویر سرشاخ
نوک شاخۀ درخت، شاخۀ باریک و نازک درخت، حالت دو قوچ جنگی که شاخ در شاخ یکدیگر بگذارند، در ورزش در کشتی، گلاویزی و زورآزمایی دو کشتی گیر با هم
سرشاخ شدن: کنایه از در ورزش در کشتی، گلاویز شدن دو کشتی گیر در آغاز کشتی، زورآزمایی دو کشتی گیر با هم بی آنکه یکدیگر را زمین بزنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرما
تصویر سرما
سردی هوا، هوای سرد
فرهنگ فارسی عمید
(سَ رِ)
بلندیی را گویند که بر دو جانب پیشانی میباشد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ابریشم باریک هموار و نرم. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ناحیتی بوده است به بخارا که بعد آنرا مسجد مغاک خواندند. (از شرح احوال و آثار رودکی ج 1 ص 285)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
فربه شدن. فربه گردیدن، یوم ارمام، از ایام عرب است. راعی راست:
تبصر خلیلی هل تری من ظعائن
تجاوزن ملحوبا فقلن متالعا
جواعل ارمام شمالاً و صاره
یمیناً فقطعن الوهاد الدوافعا.
و در کتاب متعهالادیب آمده که ارمام موضعی است وراء فید بین حاجر و فید و آن وادیی است و نصرگوید ازمام با زای معجم، وادیی است بین فید و مدینه بر طریق جاده، بین آن و فید قریب چهل میل است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
مهمه ٌ سرباخ، بیابان فراخ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
زنبوری است بد. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
چوبی باشد دراز که بام خانه را بدان پوشند و سرهای آن از عمارت بیرون باشد. (برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج) (رشیدی). چوبها باشدکه بام خانه بدان پوشند. (صحاح الفرس) :
افزار خانه ام زپی بام و پوششش
هرچم به خانه اندر سرشاخ و تیر بود.
کسایی.
به بام چرخ وقار تو پا اگربنهد
همی شکسته شود سقف چرخ را سرشاخ.
منصور شیرازی (از رشیدی).
- سرشاخ شدن با کسی، درافتادن. زورآزمایی کردن. گل آویزشدن.
- سرشاخ کسی راگرفتن، او را با نشان دادن قوت صوری یا معنوی بجای خویش نشاندن. (یادداشت مؤلف).
، نوک شاخۀ درخت، شاخۀ باریک و نازک، نوک شاخ حیوان، گلاویزی دو کشتی گیر با هم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سماخ
تصویر سماخ
سوراخ گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارماخ
تصویر ارماخ
غوره برآوردن خرمابن، نرم شدن، رام شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرما
تصویر سرما
سردی هوا، ضد گرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمان
تصویر سرمان
کلیزسیاه از خرفستران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرساخ
تصویر سرساخ
ابریشم باریک هموار و نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشاخ
تصویر سرشاخ
شاخه باریک و نازک درخت، سرشاخه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشاخ
تصویر سرشاخ
نوک شاخه درخت، شاخه باریک و نازک، نوک شاخ حیوان، گلاویز شدن دو کشتی گیر با هم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرما
تصویر سرما
((سَ))
سردی، ضدگرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرما
تصویر سرما
برودت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرما
تصویر سرما
Coldness, Frigidity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرما
تصویر سرما
froidure, froideur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
هم ریش، هم سن و سال، هم انداز، همسر، باجناق
فرهنگ گویش مازندرانی
گلاویز
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سرما
تصویر سرما
холодность , холодность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرما
تصویر سرما
Kälte
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرما
تصویر سرما
холодність , холодність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرما
تصویر سرما
zimno, oziębłość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرما
تصویر سرما
寒冷 , 冷漠
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرما
تصویر سرما
frieza
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرما
تصویر سرما
freddezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرما
تصویر سرما
frialdad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرما
تصویر سرما
kouigheid, kilte
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرما
تصویر سرما
ठंडक , ठंडक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرما
تصویر سرما
kedinginan, dingin
دیکشنری فارسی به اندونزیایی