جدول جو
جدول جو

معنی سرلوح - جستجوی لغت در جدول جو

سرلوح
(سَ لَ / لُو)
نقش و نگار که به ورق اول کتاب کنند. (غیاث). نقش و نگار که از آب زر و اقسام الوان بجای بسم اﷲ بر عنوان کتاب کنند و تنها لوح نیز آمده. (آنندراج). زینت که بر سر کتاب یا ابواب و فصول آن کنند از تذهیب و جز آن. (یادداشت مؤلف) :
دنیاطلبان بی خبر از مطلب اصل اند
چون طفل که مشغول به سرلوح کتاب است.
نعمت خان عالی (از آنندراج).
کنون مردمانند از او چاره جو
که مالیده سرلوح صندل از او.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سرلوح
نقش و نگار که به ورق اول کتاب کنند
تصویری از سرلوح
تصویر سرلوح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرلوحه
تصویر سرلوحه
نام یا عنوانی که بالای نامه یا صفحۀ کتاب بنویسند، تذهیب و نقش و نگار که در قدیم در بالای نخستین صفحۀ کتاب خطی رسم می کردند و گاه نام کتاب را هم در آن می نوشتند
فرهنگ فارسی عمید
(سَ لَ / لُو حَ / حِ)
نقاشی و تهذیب در اول کتاب. رجوع به سرلوح شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
به چرا شدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (ترجمان القرآن علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی). چرا کردن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرلوحه
تصویر سرلوحه
آنچه بالای نامه کتیبه در ورودی و مانند آن نگارند عنوان، اصل اساس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروح
تصویر سروح
چرا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرلوحه
تصویر سرلوحه
((~. لَ حَ یا حِ))
عنوان، اصل، اساس
فرهنگ فارسی معین
سرلوح، مقدمه، الگو، سرمشق، نمونه، برنامه، دستور کار
فرهنگ واژه مترادف متضاد