جدول جو
جدول جو

معنی سرقت - جستجوی لغت در جدول جو

سرقت
دزدیدن، دزدی کردن، دزدی
تصویری از سرقت
تصویر سرقت
فرهنگ فارسی عمید
سرقت
(سِ قَ)
دزدی کردن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
سرقت
دزدی کردن
تصویری از سرقت
تصویر سرقت
فرهنگ لغت هوشیار
سرقت
((س قَ))
دزدی، دزدی کردن
تصویری از سرقت
تصویر سرقت
فرهنگ فارسی معین
سرقت
دزدی، دستبرد
تصویری از سرقت
تصویر سرقت
فرهنگ واژه فارسی سره
سرقت
اختلاس، استراق، دزدی، دستبرد، راهزنی، ربایش، طراری، عیاری، دزدی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبقت
تصویر سبقت
پیشی، تقدم، پیش دستی، ۳.پیش روی
سبقت جستن: پیشی جستن
سبقت گرفتن: پیشی گرفتن، پیش افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سروقت
تصویر سروقت
سراغ، پرسش، جستجو، جایگاه، مقام
سروقت کسی رفتن: کنایه از به ملاقات او رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرعت
تصویر سرعت
مقابل کندی، شتاب، تندی و تیزی، در علم فیزیک مسافت طی شده در واحد زمان که با کیلومتر، متر بر ثانیه، سال نوری و امثال آن سنجیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرقت
تصویر حرقت
حرارت، گرمی، سوزش، سوختگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سریت
تصویر سریت
کنیز مخصوص هم بستر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرشت
تصویر سرشت
خوی، نهاد، طینت، فطرت
فرهنگ فارسی عمید
گروهی از لشکر (از 5 تا 300 و 400 تن)، لشکری که پیغامبر (ص) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه. کنیزکی که برای جماع و تمتع باشد جمع سراری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرعت
تصویر سرعت
شتاب، تندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرقت
تصویر فرقت
جدایی و مفارقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروقت
تصویر سروقت
ملاقات، دیدار، جستجو، معامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشت
تصویر سرشت
فطرت، خلقت، طینت، طبیعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرقع
تصویر سرقع
باده ترش
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سرقه، دزدی ها سخن دزدی ها جمع سرقت. دزدیها، سخن دیگران را به خود نسبت دادن و انواع آن چهار است: انتحال سلخ نقل المام (آنست ک شاعر معنیی را فرا گیرد و به عبارت و وجهی دیگر به کار گیرد)
فرهنگ لغت هوشیار
واحد سرق پارسی تازی گشته سرده پرند سپید سرقت در فارسی: دزدی، سخن دزدی، دزدیده
فرهنگ لغت هوشیار
لجوج مصر یک دنده: او در همه کارها لجوج و سرتق بود و تا کارش را از پیش نمیبرد آرام نمیشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرقت
تصویر حرقت
حرارت، گرمی، سوزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبقت
تصویر سبقت
تبادر، مبادرت، پیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برقت
تصویر برقت
باک بیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریت
تصویر سریت
((سُ رِّ یَُ))
کنیزی که برای جماع و تمتع باشد، جمع سراری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سروقت
تصویر سروقت
سراغ، پرسش، جستجو، جایگاه، مقام
سروقت کسی رفتن: به سراغ وی رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرتق
تصویر سرتق
((س تِ))
پررو، لجوج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرعت
تصویر سرعت
((سَ رَ))
تند رفتن، تندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرشت
تصویر سرشت
((س رِ))
نهاد، فطرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سریت
تصویر سریت
((سَ یَّ))
لشکری که پیغامبر (ص) شخصاً در آن حضور نداشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرقت
تصویر فرقت
((فُ قَ))
جدایی، دوری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبقت
تصویر سبقت
((س قَ))
پیشی گرفتن، تقدم جستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرقت
تصویر حرقت
((حُ قَ))
سوزش، سوختگی، حرارت، گرمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرشت
تصویر سرشت
طبیعت، فطرت، ماهیت، ذات، طبع، خصلت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سبقت
تصویر سبقت
پیشی گرفتن، پیشی
فرهنگ واژه فارسی سره