جدول جو
جدول جو

معنی سرسام - جستجوی لغت در جدول جو

سرسام
مرضی باشد که در دماغ ورم پیدا شود و خلل دماغ ظاهر میگردد
تصویری از سرسام
تصویر سرسام
فرهنگ لغت هوشیار
سرسام
التهاب مغز سر و غشای آنکه با تشنج و پریشان حواسی همراه است، ورم سر یا دماغ، مننژیت، حالت آشفتگی و بی خودی و پریشان حواسی شبیه دیوانگی
تصویری از سرسام
تصویر سرسام
فرهنگ فارسی عمید
سرسام
((سَ))
هذیان، مننژیت، سردرد
تصویری از سرسام
تصویر سرسام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارسام
تصویر ارسام
(پسرانه)
نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برسام
تصویر برسام
(پسرانه)
آتش بزرگ، یکی از سرداران یزدگرد ساسانی، مرکب از بر (مخفف ابر) + سام (آتش)، نام یکی از سرداران یزگرد ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرسام
تصویر فرسام
(پسرانه)
دارای شکوه و عظمتی چون سام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برسام
تصویر برسام
درد وورم سینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرساد
تصویر سرساد
پنج انگشت از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرساخ
تصویر سرساخ
ابریشم باریک هموار و نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برسام
تصویر برسام
سینه درد، ورم سینه، التهاب پردۀ بین کبد و قلب، ذات الجنب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برسام
تصویر برسام
((بَ))
درد سینه، التهاب پرده بین قلب و کبد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسام
تصویر رسام
(پسرانه)
رسم کننده، نقاش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رسام
تصویر رسام
رسم کننده، نقش کننده و نقاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسام
تصویر رسام
رسم کننده، نقاش، نگارنده، پیکرنگار، نقشه کش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رسام
تصویر رسام
((رَ سّ))
رسم کننده، نقاش
فرهنگ فارسی معین
آنچه که موجب سر سام شود، آنچه که موجب تصدیع و دردسر گردد: سر و صدای سرسام آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرسام آور
تصویر سرسام آور
آنچه سبب سرسام شود، سرسام آورنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرسام آور
تصویر سرسام آور
((~. وَ))
آن چه که موجب سرسام شود
فرهنگ فارسی معین