دهی از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. دارای 100 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، برنج، پشم، لبنیات و عسل است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. دارای 100 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، برنج، پشم، لبنیات و عسل است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
خانه ای را گویند که در زیر زمین سازند. (برهان). خانه که در زیر زمین سازند تا در گرما به آن پناه برند و آب در آنجا نگاه دارند تا سرد ماند. (غیاث). خانه ای که در زیر زمین سازند برای گرما. معرب است. (منتهی الارب). بنایی است در زیر زمین که در تابستان درآن آب می گذارند تا سرد شود. معرب است. ’سرب’ یعنی بارد و آب بمعنی ماء است. ج، سرادیب. (از اقرب الموارد). سردابه. (برهان). خانه زیر زمین. (بحر الجواهر) (دهار) (جهانگیری) : مهتران و بزرگان سردابها فرمودند قیلوله را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 128). او را به مقبرۀ بابلان بر کنار سردابی که از برای او ترتیب کرده بودند حاضرآوردند. (تاریخ قم ص 213). و رجوع به سردابه شود
خانه ای را گویند که در زیر زمین سازند. (برهان). خانه که در زیر زمین سازند تا در گرما به آن پناه برند و آب در آنجا نگاه دارند تا سرد ماند. (غیاث). خانه ای که در زیر زمین سازند برای گرما. معرب است. (منتهی الارب). بنایی است در زیر زمین که در تابستان درآن آب می گذارند تا سرد شود. معرب است. ’سرب’ یعنی بارد و آب بمعنی ماء است. ج، سَرادیب. (از اقرب الموارد). سردابه. (برهان). خانه زیر زمین. (بحر الجواهر) (دهار) (جهانگیری) : مهتران و بزرگان سردابها فرمودند قیلوله را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 128). او را به مقبرۀ بابلان بر کنار سردابی که از برای او ترتیب کرده بودند حاضرآوردند. (تاریخ قم ص 213). و رجوع به سردابه شود