یکی سرداح بمعنی درختان طلح، زمین هموار. (از اقرب الموارد) ، زمین جای نرم که گیاه روید بر وی. (منتهی الارب). جایگاه نرم که گیاه نصی در آن روید. (از اقرب الموارد) ، شترمادۀ بزرگ یا فربه پرگوشت. (آنندراج) (منتهی الارب). و رجوع به سرداح شود
یکی سرداح بمعنی درختان طلح، زمین هموار. (از اقرب الموارد) ، زمین جای نرم که گیاه روید بر وی. (منتهی الارب). جایگاه نرم که گیاه نصی در آن روید. (از اقرب الموارد) ، شترمادۀ بزرگ یا فربه پرگوشت. (آنندراج) (منتهی الارب). و رجوع به سرداح شود
پول یا کالایی که اساس کسب و تجارت قرار بدهند، پولی که در اصل به بهای چیزی داده شده که هرگاه بیشتر از آن فروخته شود، مبلغ اضافی سود خواهد بود، دارایی و ثروت و آنچه کسی از نقد و جنس دارد، کنایه از اصل و مایۀ چیزی
پول یا کالایی که اساس کسب و تجارت قرار بدهند، پولی که در اصل به بهای چیزی داده شده که هرگاه بیشتر از آن فروخته شود، مبلغ اضافی سود خواهد بود، دارایی و ثروت و آنچه کسی از نقد و جنس دارد، کنایه از اصل و مایۀ چیزی
شترمادۀ دراز. و گفته شده شترمادۀ نجیب و بزرگ هیکل یا فربه پرگوشت یا توانا و سخت تمام خلقت. ج، سرادح. (منتهی الارب) (آنندراج). ناقۀ دراز یا نجیب یا بزرگ یا فربه یا نیرومند سخت کامل خلقت. سرداحه. (از اقرب الموارد) ، درختان موز. (منتهی الارب). دسته ای و انبوه درخت طلح. (اقرب الموارد)
شترمادۀ دراز. و گفته شده شترمادۀ نجیب و بزرگ هیکل یا فربه پرگوشت یا توانا و سخت تمام خلقت. ج، سرادح. (منتهی الارب) (آنندراج). ناقۀ دراز یا نجیب یا بزرگ یا فربه یا نیرومند سخت کامل خلقت. سرداحه. (از اقرب الموارد) ، درختان موز. (منتهی الارب). دسته ای و انبوه درخت طلح. (اقرب الموارد)
سرداب است که خانه زیر زمین باشد و خانه تابستانی بسیار سرد. (برهان). خانه ای که در زیر زمین سازند و حوض آب سرد دارد و در گرمی تابستان آنجا خواب و استراحت کنند. (انجمن آرای ناصری). خانه ای که برای سرد کردن آب راست کنند. (شرفنامۀ منیری) : پس او را به زندان کردند و حیله کردند و بزیر زندان سردابه کندند تا بگریخت. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). امیر مسعودرا نیز سردابه ای ساخت سخت پاکیزه و فراخ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 128). بوسعید وی را در زیر زمین در سردابه زیر صفه پنهان کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 695). سردابه دید حجره فرورفت یک دو پی کرسی نهاده دید برآمد سه چار گام. خاقانی. نقل است که روزی یکی بر او آمد و او در سردابه بود گفت ای... (تذکرهالاولیاء عطار). ز دیوان روی زمین دور باش به سردابۀ قدس با حور باش. نزاری قهستانی. ... جوانی از اقرباء آن جناب نزدیک به مدخل آن سردابه ایستاده بوده. (حبیب السیر)
سرداب است که خانه زیر زمین باشد و خانه تابستانی بسیار سرد. (برهان). خانه ای که در زیر زمین سازند و حوض آب سرد دارد و در گرمی تابستان آنجا خواب و استراحت کنند. (انجمن آرای ناصری). خانه ای که برای سرد کردن آب راست کنند. (شرفنامۀ منیری) : پس او را به زندان کردند و حیله کردند و بزیر زندان سردابه کندند تا بگریخت. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). امیر مسعودرا نیز سردابه ای ساخت سخت پاکیزه و فراخ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 128). بوسعید وی را در زیر زمین در سردابه زیر صفه پنهان کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 695). سردابه دید حجره فرورفت یک دو پی کرسی نهاده دید برآمد سه چار گام. خاقانی. نقل است که روزی یکی بر او آمد و او در سردابه بود گفت ای... (تذکرهالاولیاء عطار). ز دیوان روی زمین دور باش به سردابۀ قدس با حور باش. نزاری قهستانی. ... جوانی از اقرباء آن جناب نزدیک به مدخل آن سردابه ایستاده بوده. (حبیب السیر)
دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. دارای 250 تن سکنه است. آب آن از چاه. محصول آن لبنیات، غلات است. ساکنین از طایفۀ حمید هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. دارای 250 تن سکنه است. آب آن از چاه. محصول آن لبنیات، غلات است. ساکنین از طایفۀ حمید هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
سرو کوهی، صمغی که از گونه های سرو کوهی استخراج میشود و در طب قدیم مورد استعمال بوده ضمنا از آن جهت ساختن دانه تسبیح یا گردن بند استفاده میکردند از مخلوط سندروس و روغن بزرگ روغنی به نام روغن کمان حاصل میکرده اند که از آن جهت چرب کردن کمانها استفاده میشد حجرالسندروس، تبریزی، نارون
سرو کوهی، صمغی که از گونه های سرو کوهی استخراج میشود و در طب قدیم مورد استعمال بوده ضمنا از آن جهت ساختن دانه تسبیح یا گردن بند استفاده میکردند از مخلوط سندروس و روغن بزرگ روغنی به نام روغن کمان حاصل میکرده اند که از آن جهت چرب کردن کمانها استفاده میشد حجرالسندروس، تبریزی، نارون