- سرخانه
- اکسی هموگلوبین
معنی سرخانه - جستجوی لغت در جدول جو
- سرخانه
- کمال هر چیز حد نصاب:) در سر خانه زود است . (، آواز بلند. یا داماد سر خانه. دامادی که در خانه پدر و مادر عروس زندگی کند
- سرخانه ((سَ نِ یا نَ))
- کمال هر چیز، حد نصاب، آواز بلند، داماد، دامادی که در خانه پدر و مادر عروس زندگی کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محل نگهداری گوشت و میوه وسایر چیزهای فاسد شدنی
سوزن زرینی که زنان جهت زینت بر سر زنند و مقنعه را با آن بر لچک کنند تا نیفتد، پنجه مانندی از استخوان که بدان تن را خارند
مونث سرحان گرگ ماده
میکده و شرابخانه
سنجاقی که زنان به موی سر می زدند تا موها را نگهدارد، برای مثال جعدی سیاه دارد کز کشّی / پنهان شود بدو در سرخاره (رودکی - ۵۲۸)
جایی که در آن پیشه ور و صنعتگر بکار خود پردازد دکان، محلی که عده ای کارگر برای تهیه شیئی کار کنند چه بوسیله ماشین و چه بدون آن دستگاه کار گاه
((سَ رَ یا رِ))
فرهنگ فارسی معین
سوزن زرینی که زنان به جهت زینت بر سر زنند و مقنعه را با آن بر لچک بند کنند تا نیفتد، پنجه مانندی از استخوان که بدان تن را خارند
محلی دربسته و سرپوشیده با دمای پایین و ثابت برای نگهداری گوشت، میوه و سایر چیزهای فاسدشدنی
گرم گشتن
نوعی باج که از هر یک مردم شهری و غیر آن سلطان ستاند
یک یک، یکی یکی و از روی سرشماری، باج و خراج که به طریق سرشماری از مردم بگیرند، آنچه علاوه از باج و خراج بگیرند
مستراح، توالت
بندی خانه زندان بندگاه
پیشخانه کریاس جلوخان
جایی که برای قضای حاجت تخصیص دهند: مستراح جایی مبرز مبال خلا ادبخانه
مرکز ومعبد بتها، بتکده
نشیمن و خوابگاه و طویله
در بار پادشاهی سرای سلطنتی، دار الحکومه استانداری، جایی که آدمی در آن سکنی کند منزل، دولت دربخانه
سوراخی که در بام خانه کنند و نردبان بر آن گذاشته بالا روند و به زیر آیند
دبستان آموزگاه
مروارید بزرگ و گرانبها که به تنهایی درون صدف را پر کرده باشد، کنایه از فرزند عزیز
سیستم، نظام
آنوال
سر آسیا، آسیا خانه
مطبخ، آشپزخانه، تنور
خانه بار، انبار، تجارتخانه
آیینی درباری بطور رسمی: (رسمانه رفتار میکند)
جایی که در آن ورزشهای قدیمی کنند