جدول جو
جدول جو

معنی سرجوش - جستجوی لغت در جدول جو

سرجوش
بخشی از آش و غذاهای دیگر که در اول جوش بردارند و چسبند، غلیان جوش، اول هر چیز، خلاصه زبده
فرهنگ لغت هوشیار
سرجوش
مقداری غذا که از چربی و قسمت مرغوب خوراکی که در دیگ در حال جوشیدن است بردارند، برای مثال ز هر خوردی که طعم نوش دارد / حلاوت بیشتر سرجوش دارد (نظامی۲ - ۱۷۴)، خلاصه، زبده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

که جوش و غلیان بسیار دارد، پر و لوله پرغوغا پرغلغله با حرارت. یا برنج پر جوش. برنجی که برای پخته شدن جوش بسیار لازم دارد. یا سر پرجوش. سر پر شور پر حرارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخوش
تصویر سرخوش
شادمان و خوشحال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرجوج
تصویر سرجوج
گول نادان
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بر سر دیگ کماجدان کاسه خم و جز آن گذارند تا محتوی آن محفوظ ماند، مقنعه زنان سر انداز. یا سر پوش از سر طبق برداشتن، از روی طبق سرپوش را بر کنار کردن، سری را فاش کردن، آنکه سر دیگری را نگاه دارد رازدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرغوش
تصویر سرغوش
یونانی تازی گشته پخماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرپوش
تصویر سرپوش
آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید، رازدار، رازنگهدار
پارچه ای که زنان با آن سر خود را بپوشانند، آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرخوش
تصویر سرخوش
((سَ))
خوشحال، شادمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرپوش
تصویر سرپوش
آن چه بر سر دیگ، کاسه و مانند آن گذارند تا محتوی آن محفوظ بماند، مقنعه زنان، سرانداز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
Bubbly, Enthusiastic, Hyperactive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
пузырящийся , энтузиастичный , гиперактивный
دیکشنری فارسی به روسی
головокружительный
دیکشنری فارسی به روسی
sprudelnd, enthusiastisch, hyperaktiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
булькаючий , захоплений , гіперактивний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
запаморочливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
musujący, entuzjastyczny, nadpobudliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
起泡的 , 热情的 , 多动的
دیکشنری فارسی به چینی
borbulhante, entusiástico, hiperativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
frizzante, entusiasta, iperattivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
burbujeante, entusiasta, hiperactivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
pétillant, enthousiaste, hyperactif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
bruisend, enthousiast, hyperactief
دیکشنری فارسی به هلندی
चकराया हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
ฟอง , กระตือรือร้น , มากเกินไป
دیکشنری فارسی به تایلندی
berbusa, antusias, hiperaktif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی