- سرایش
- عمل سرودن، نغمه سرود (انسان و پرندگان)
معنی سرایش - جستجوی لغت در جدول جو
- سرایش
- سرایندگی، آوازخوانی، نغمه پردازی، نغمه، سرود
- سرایش ((سَ یا سُ یِ))
- سرودن، نغمه، سرود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تمایل، ایمان، تمایل، تخصص
حمد، مدح، تمجید
احترام، بزرگ داشت
زینت، آراستن، زیور
دعا و ثنا و شکر نعمت و مدح و نیکوئی گفتن
منسوب به سرای: غلامان سرایی. یا ترک سرایی. ترکی که در سرای سلطان خدمت کند: کعبه چکنی با حجر الاسود و زمزم ها عارض و زلف و لب ترکان سراییی (خاقانی 435) توضیح نسخه بدل ترکان سرایی ترکان خطایی است. یا غلام سرایی. غلامی که در کاخ سلطنتی خدمت کند
پارسی تازی گشته سرای، کاخ، دیوان در برخی از کشورهای تازی عمل سرودن، آواز دسته جمعی کر
تاثیر و در رفتن و اثر کردن چیزی در چیزی
پارسی تازی گشته سرای، کاخ، دیوان در برخی از کشورهای تازی گروهی از لشکر (از 5 تا 300 و 400 تن)، لشکری که پیغامبر (ص) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه
زیب و زینت، زیور، زینت دادن، آراستن صورت با مواد مخصوص مانند کرم، بزک، نظم و ترتیب، نوع چیدن و منظم کردن، قانون، قاعده، رسم
آرایش خورشید: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد،برای مثال چو زد ز آرایش خورشید راهی / در آرایش بدی خورشید ماهی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
آرایش خورشید: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد،
قصد، آهنگ، تمایل، میل و رغبت
انتقال مرض از یکی به دیگری، واگیری، اثر کردن و جاری شدن چیزی در اجزای چیز دیگر، اثر کردن چیزی در چیز دیگر، به راه افتادن و سیر کردن در شب، شب رفتن
سریرت ها، نیت ها، باطن ها، جمع واژۀ سریرت
سریه ها، جنگهایی که حضرت رسول شخصاً در آن شرکت نداشته و یکی از اصحاب را به سرکردگی سپاهیان تعیین نموده، جمع سرایاها، دسته ای از لشکر، گروهی از سپاهیان، جمع واژۀ سریه
ستاییدن، ستودن، مدح، ثنا، خوبی و نیکویی کسی یا چیزی را گفتن
ستایش کردن: ستودن، مدح کردن
ستایش کردن: ستودن، مدح کردن
میل و خواهش، میل و رغبت
Refrigeration
Commendation
Predisposition, Proneness, Propensity, Tendency
predisposição, propensão, tendência
похвала
охлаждение
Kühlung
Veranlagung, Neigung, Tendenz