جدول جو
جدول جو

معنی سراوه - جستجوی لغت در جدول جو

سراوه
(تَ نَبْ بُ)
جوانمرد گردیدن و سخی شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، مهتر گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زراوه
تصویر زراوه
(پسرانه)
نام پهلوانی ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرانه
تصویر سرانه
یک یک، یکی یکی و از روی سرشماری، باج و خراج که به طریق سرشماری از مردم بگیرند، آنچه علاوه از باج و خراج بگیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستاوه
تصویر ستاوه
مکر، حیله، فریب، نیرنگ، حقّه، تزویر، اشکیل، دستان، دلام، چاره، قلّاشی، دویل، نارو، شکیل، شید، کلک، خاتوله، خدعه، ریو، گول، ترفند، دغلی، تنبل، ترب، غدر، روغان، احتیال، گربه شانی، کید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماوه
تصویر سماوه
رواق خانه، پرده که از سقف آویخته باشند، کالبد هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراچه
تصویر سراچه
سرای کوچک، خانۀ کوچک، خانۀ اندرونی
فرهنگ فارسی عمید
(سَ نَ / نِ)
نوعی از باج که ازرعایا سر هر فرد گیرند. آنچه علاوه از باج و خراج ازرعیت گیرند. (آنندراج) (ناظم الاطباء). جبایتی که ازهر تن مردم شهری و غیر آن سلطان ستاند:
گرفته ز آب و رنگی عاشقانه
ز گل گوشی و از بلبل سرانه.
محسن تأثیر (از آنندراج).
، نوعی از باج است که سر هر حیوان بگیرند و هنگام حساب سرانه چون مردم شمار کنند آن را سرشماری گویند. (آنندراج) ، فاضل که در تاخت زدن دو چیز با یکدیگر پیدا آید. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَبْ بُ)
به شب رفتن. (منتهی الارب) (دهار) (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی) ، تأثیر و اثر کردن چیزی. (آنندراج) ، درگذشتن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وَ/ وِ)
یک نوع طعامی است که از شیر و ماست ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). رجوع به سیرآبه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ وَ /وِ)
مکر و فریب و حیله و خدعه. (برهان). مکر. (اوبهی) (جهانگیری) (رشیدی) (آنندراج) :
اندیشه از برای تو هر دم ستاوه ای.
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ وَ)
گرمی و تیزی طعم ترب و پلپل و مانند آن. (منتهی الارب). رجوع به حروه شود
لغت نامه دهخدا
(جُ وَ)
ناحیه ای به اندلس از اعمال فحص البلوط. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(سُ قَ)
ابن عمرو، مکنی به ذوالنور. صحابی است. وی کسی است که با مردم ارمنیه بصلح کار کرد و هم در آنجا درگذشت. (اعلام زرکلی ج 1 ص 360). صحابی به یار و همراه پیامبر اسلام (ص) اطلاق می شود که در دوران حیات پیامبر با او ملاقات کرده، به اسلام گرویده و ایمان خود را حفظ کرده باشد. صحابه نقش مهمی در گسترش دین اسلام، انتقال احادیث و ثبت وقایع تاریخی دارند. بررسی زندگی صحابه یکی از ارکان مهم مطالعات اسلامی است و شناخت آنان به درک بهتر صدر اسلام کمک می کند.
ابن مالک بن جعشم المدلجی، مکنی به ابوسفیان. صحابی است و او راست شعری و در صحیحین 19 حدیث به او نسبت داده اند. وفات او بسال 24هجری قمری است. (اعلام زرکلی ج 1 ص 360). رجوع به امتاع الاسماع ص 42، 86، 421 و البیان و التبیین ج 2 ص 150 و عقد الفرید ج 2 ص 288 و تاریخ بیهق ص 220 شود
ابن مرداس الباهلی الاصغر. صحابی است. جریر شاعر دورۀ جاهلیت را هجو کرد. وی را اخباری است در اغانی. (المعرب جوالیقی ص 301). و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 203 و عقد الفرید ج 3 ص 334 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عراوه
تصویر عراوه
گل پیچان از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذراوه
تصویر ذراوه
پراکیده باد برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حراوه
تصویر حراوه
گرمی و تیزی طعم چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستاوه
تصویر ستاوه
مکر حیله
فرهنگ لغت هوشیار
خواپری هم آوای خواهری زرواس رادی جهان او راست میدادر به شادی که و مه را همی بخشد به رادی (گرگانی) بخشش جوانمردی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته سرای، کاخ، دیوان در برخی از کشورهای تازی عمل سرودن، آواز دسته جمعی کر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرانه
تصویر سرانه
نوعی باج که از هر یک مردم شهری و غیر آن سلطان ستاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراچه
تصویر سراچه
سرای کوچک، خانه کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراده
تصویر سراده
زینسازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراوه
تصویر طراوه
نادرست نویسی تراوه جامه رنگین ابریشمی که بر نیزه و درفش بندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضراوه
تصویر ضراوه
آزمندی، خو گیری، پی نخچیر دویدن: سگ، درنده شدن: سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراقه
تصویر سراقه
دزدیده دزد برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراعه
تصویر سراعه
مونث سراع: شتابان زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراره
تصویر سراره
نابی، گزید گی، بهترینی بهی، پاکیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماوه
تصویر سماوه
حمله کردن، کالبد هر چیزی، سقف خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقاوه
تصویر سقاوه
باشه (قوش ترکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراجه
تصویر سراجه
از ریشه پارسی چراغک چراغ کوچک زینگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرایه
تصویر سرایه
((سَ یَ یا یِ))
سرودن، آواز دسته جمعی، کر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرانه
تصویر سرانه
((سَ نَ یا نِ))
یکی یکی، مالیاتی که از هر فرد گیرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراچه
تصویر سراچه
((سَ چَ یا چِ))
سرای کوچک، خلوت خانه، صندوقچه ای که درون صندوق بزرگی قرار گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستاوه
تصویر ستاوه
((سَ وَ یا وِ))
مکر، حیله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراچه
تصویر سراچه
آپارتمان، سوئیت
فرهنگ واژه فارسی سره