- سرافکنده ((~. اَ کَ دَ یا دِ))
- شرمسار، فروتن
معنی سرافکنده - جستجوی لغت در جدول جو
- سرافکنده
- خجل، شرمسار، خوار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عاجز، خجل، شرمنده
شرمسار، خجل
دور کردن، برانداختن
مکمل و مسلح
پس افت -2. 1 پیخال پرندگان و سرگین دواب
شرمساری، شرمندگی، فروتنی
پس افتاده، اندوخته، ذخیره، پس انداز، برای مثال هم به علم خودش بده پندی / که نداری جز این پس افکندی (اوحدی - ۵۴۳)
بر روی چیزی گذاشتن، پوشاندن، کنایه از ازبین بردن، از میان بردن، فرستادن، روانه کردن
ابژکتیو
صفه بلند که سقف آنرا بستونها افراشته باشند، بالا خانه ای که پیش آن ایوان گشاده باشد
متفرق، منتشر، پخش
خواننده، نغمه کننده
شاعر، سرود گوی، سرودخوان، برای مثال من که سرایندۀ این نوگلم / باغ تو را نغز نوا بلبلم (نظامی۱ - ۱۹) ، گوینده
متفرق، پریشان، منتشر، پاشیده شده
Diffuse, Scattered, Freckly, Straggly
рассеянный , с веснушками , разбросанный , спутанный
diffus, sommersprossig, verstreut, zerzaust
розсіяний , з веснянками , розкиданий
rozproszony, piegowaty, rozrzucony
分散的 , 有雀斑的 , 零乱的
difuso, sardento, espalhado, desordenado
diffuso, lentigginoso, sparso, disordinato
difuso, pecoso, disperso, desordenado
diffus, tacheté, dispersé, éparse
diffuus, met sproeten, verspreid, rommelig
กระจาย , ที่มีฝ้ากระ , กระจัดกระจาย , กระจัดกระจาย
tersebar, bertompok (freckles), berserakan
منتشرٌ , مبثورٌ , متفرّقٌ , مبعثرٌ