جدول جو
جدول جو

معنی سراشک - جستجوی لغت در جدول جو

سراشک
پشه
تصویری از سراشک
تصویر سراشک
فرهنگ لغت هوشیار
سراشک
((سَ شَ))
پشه
تصویری از سراشک
تصویر سراشک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سارشک
تصویر سارشک
پشه بق سارخک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارشک
تصویر سارشک
پشه، حشره ای ریز و بال دار از خانوادۀ مگس که نیشی خرطوم مانند دارد و بدن انسان را نیش می زند، سارخک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرشک
تصویر سرشک
اشک چشم، آب چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشک
تصویر سرشک
قطرۀ آب چشم که هنگام گریستن فرو چکد
اشک، قطره
زرشک، درختچه ای خاردار با برگ های دندانه دار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه و برگهای آن مصرف دارویی دارد، میوۀ خوشه ای، قرمز رنگ و ترش مزۀ این گیاه که به عنوان چاشنی غذا به کار می رود، زراک، زراج، برباریس، زارج، امبرباریس، زرک، اترار، انبرباریس، دارشک برای مثال رخ ز دیده نگاشته به سرشک / وآن سرشکش به رنگ تازه« سرشک» (عنصری - ۳۶۷ حاشیه)
سرشک آتش: کنایه از قطره های آب که هنگام سوختن هیزم تر از آن فرو چکد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرشک
تصویر سرشک
((س رِ))
قطره اشک
فرهنگ فارسی معین