سبزواری. ملا احمد سراج از ولایت سبزوار است. طبعش در شعر نیک است، همیشه لغز میگفته. این لغز شمع از اوست، لغز: آن چیست که در انجمنش جا باشد خورشیدعذار و سروبالا باشد جانش نبود ولی بمیرد هر روز این طرفه که بنشسته و برپا باشد. (مجالس النفایس ص 163) ابوجعفر بن احمد بن الحسین بن احمد بن جعفر سراج (419- 500 هجری قمری). رجوع به ابن سراج و قاری بغدادی شود
سبزواری. ملا احمد سراج از ولایت سبزوار است. طبعش در شعر نیک است، همیشه لغز میگفته. این لغز شمع از اوست، لغز: آن چیست که در انجمنش جا باشد خورشیدعذار و سروبالا باشد جانش نبود ولی بمیرد هر روز این طرفه که بنشسته و برپا باشد. (مجالس النفایس ص 163) ابوجعفر بن احمد بن الحسین بن احمد بن جعفر سراج (419- 500 هجری قمری). رجوع به ابن سراج و قاری بغدادی شود
ده کوچکی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 14 هزارگزی باختر بیرجند. هوای آن معتدل و دارای 12 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ده کوچکی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 14 هزارگزی باختر بیرجند. هوای آن معتدل و دارای 12 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ابن عبدالله بن محمد بن سراج مکنی به ابومروان النحوی اللغوی. وی امام مردم اهل قرطبه بود و در علم عربیت منزلتی بلند داشت، مدت 18 سال عمر خود را صرف کتاب سیبویه کرد، و جز به آن بچیز دیگری نپرداخت. جمهره را نیز درس گفت و مشکلات آن را حل کرد. عمر خودرا به بحث و تفسیر گذراند. (روضات الجنات ص 161) ابن فارس عبدالله بن احمد بن اسماعیل التمیمی اسکندرانی مکنی به ابوبکر. از تاج الکندی و ابن الحرستانی حدیث کرد. در ربیع الاول سال 685 هجری قمری به اسکندریه درگذشت. (تاریخ مصر ص 175)
ابن عبدالله بن محمد بن سراج مکنی به ابومروان النحوی اللغوی. وی امام مردم اهل قرطبه بود و در علم عربیت منزلتی بلند داشت، مدت 18 سال عمر خود را صرف کتاب سیبویه کرد، و جز به آن بچیز دیگری نپرداخت. جمهره را نیز درس گفت و مشکلات آن را حل کرد. عمر خودرا به بحث و تفسیر گذراند. (روضات الجنات ص 161) ابن فارس عبدالله بن احمد بن اسماعیل التمیمی اسکندرانی مکنی به ابوبکر. از تاج الکندی و ابن الحرستانی حدیث کرد. در ربیع الاول سال 685 هجری قمری به اسکندریه درگذشت. (تاریخ مصر ص 175)
چراغ. (غیاث) (مهذب الاسماء) (دهار) (آنندراج) (منتهی الارب) : و اذکارها فرعاً بعثه سراجاً. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298). گفتم که بقرآن در پیداست که احمد بشّیر و نذیر است و سراجست و منور. ناصرخسرو. و رأیت سراجاً فیه دهن. (حکمت اشراق ص 289). چشمشان مشکوه دان جانشان زجاج تافته بر عرش و افلاک این سراج. (مثنوی). ، آفتاب. (غیاث). ج، سرج. (مهذب الاسماء) (آنندراج) (منتهی الارب)
چراغ. (غیاث) (مهذب الاسماء) (دهار) (آنندراج) (منتهی الارب) : و اذکارها فرعاً بعثه سراجاً. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298). گفتم که بقرآن در پیداست که احمد بشّیر و نذیر است و سراجست و منور. ناصرخسرو. و رأیت سراجاً فیه دهن. (حکمت اشراق ص 289). چشمشان مشکوه دان جانْشان زجاج تافته بر عرش و افلاک این سراج. (مثنوی). ، آفتاب. (غیاث). ج، سُرُج. (مهذب الاسماء) (آنندراج) (منتهی الارب)
قمری. او سراجی قزوینی و سراجی قمری نامیده شده است. وی معاصر ابی سعیدخان (855- 872 هجری قمری) بوده است. شاعر خوبی است ولیکن در هزلیات غلو تمام دارد مثل عمر خیام و از جمله اشعار او این رباعی است: من می خورم و هرکه چو من اهل بود می خوردن من به نزد او سهل بود می خوردن من حق به ازل میدانست گر می نخورم عقل خدا جهل بود. (مجالس النفایس ص 338). و رجوع به الذریعه ج 9 ص 437 شود
قمری. او سراجی قزوینی و سراجی قمری نامیده شده است. وی معاصر ابی سعیدخان (855- 872 هجری قمری) بوده است. شاعر خوبی است ولیکن در هزلیات غلو تمام دارد مثل عمر خیام و از جمله اشعار او این رباعی است: من می خورم و هرکه چو من اهل بود می خوردن من به نزد او سهل بود می خوردن من حق به ازل میدانست گر می نخورم عقل خدا جهل بود. (مجالس النفایس ص 338). و رجوع به الذریعه ج 9 ص 437 شود
نام یکی از دهستانهای مرکزی شهرستان مراغه که در شمال و خاور بخش واقع شده است و آب قراء دهستان از رودخانه های صوفی چای، مردق چگان، لیلان، و قنوات و چشمه ها تأمین میگردد. محصول عمده آن غلات، حبوب، پنبه، چغندر و باغات انگور فراوان است. دهستان سراجو از 108 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و مجموع نفوس آن در حدود 46260 تن است. و قراء عمده آن عبارت از صومعۀ پائین، گرمجوان، گل تپه، مرکز دهستان، ورجوی، آشان، اسفستانج، گهق میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام یکی از دهستانهای مرکزی شهرستان مراغه که در شمال و خاور بخش واقع شده است و آب قراء دهستان از رودخانه های صوفی چای، مردق چگان، لیلان، و قنوات و چشمه ها تأمین میگردد. محصول عمده آن غلات، حبوب، پنبه، چغندر و باغات انگور فراوان است. دهستان سراجو از 108 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و مجموع نفوس آن در حدود 46260 تن است. و قراء عمده آن عبارت از صومعۀ پائین، گرمجوان، گل تپه، مرکز دهستان، ورجوی، آشان، اسفستانج، گهق میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
قصبۀ مرکز دهستان قنوات بخش مرکزی شهرستان قم. دارای 2962 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، صیفی، پنبه، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت است. از آثار قدیمی خرابه هائی در 2000 گزی ده دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
قصبۀ مرکز دهستان قنوات بخش مرکزی شهرستان قم. دارای 2962 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، صیفی، پنبه، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت است. از آثار قدیمی خرابه هائی در 2000 گزی ده دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
نام موضعی است از مضافات قم که آنجا خربزه خوب میشود. (برهان) (آنندراج). دهی است از دیه های قم. (رشیدی). سراجه 30 دیه است. (تاریخ قم ص 58). پنجم درب (از هفت درب قم) تلقجار که آن راه سراجه است. (تاریخ قم ص 27). راوی گوید که بدین موضع قطعاً و اصلاً عمارت نبوده است. و اول عمارتی که در او بنا نهادند سرایکی بود، گفتند سرایچه، بعد از آن معرب کردند و گفتند سراجه. (تاریخ قم ص 65)
نام موضعی است از مضافات قم که آنجا خربزه خوب میشود. (برهان) (آنندراج). دهی است از دیه های قم. (رشیدی). سراجه 30 دیه است. (تاریخ قم ص 58). پنجم درب (از هفت درب قم) تلقجار که آن راه سراجه است. (تاریخ قم ص 27). راوی گوید که بدین موضع قطعاً و اصلاً عمارت نبوده است. و اول عمارتی که در او بنا نهادند سرایکی بود، گفتند سرایچه، بعد از آن معرب کردند و گفتند سراجه. (تاریخ قم ص 65)
شاعر خوبی است و قصیده ای گفته که ذکر چهار ارکان در او لازم داشته، این سه بیت از آن است: آتشی دارم بدل من زآن دو لعل آبدار باد تا زلفش پریشان کرد گشتم خاکسار خاک ره گل میشود از آب چشمم تا چرا آتش اندر من زد و رفت از بر من بادوار گر برآرم باد سرد آتش زنم در آسمان گر ببارم آب گرم از خاک سازم لاله زار. (مجالس النفایس ص 338)
شاعر خوبی است و قصیده ای گفته که ذکر چهار ارکان در او لازم داشته، این سه بیت از آن است: آتشی دارم بدل من زآن دو لعل آبدار باد تا زلفش پریشان کرد گشتم خاکسار خاک ره گل میشود از آب چشمم تا چرا آتش اندر من زد و رفت از بر من بادوار گر برآرم باد سرد آتش زنم در آسمان گر ببارم آب گرم از خاک سازم لاله زار. (مجالس النفایس ص 338)
دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 37500گزی شمال خاوری کلیبر. هوای آنجا گرم و دارای 540 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه سلین چای و دو رشته چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات، سردرختی، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی و راه آن مالرو است. این ده محل سکنای ایل چلیپانلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 37500گزی شمال خاوری کلیبر. هوای آنجا گرم و دارای 540 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه سلین چای و دو رشته چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات، سردرختی، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی و راه آن مالرو است. این ده محل سکنای ایل چلیپانلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
روشن کردن چراغ و فراگرفتن آن. (منتهی الارب). چراغ را افروختن. (زوزنی). چراغ فراگرفتن. (تاج المصادر بیهقی) : و یقال انه کان یسرج علی قبره (قبر اسقلبیوس) کل لیله الف قندیل. (عیون الانباء ج 1 ص 16 س 3).
روشن کردن چراغ و فراگرفتن آن. (منتهی الارب). چراغ را افروختن. (زوزنی). چراغ فراگرفتن. (تاج المصادر بیهقی) : و یقال انه کان یسرج علی قبره (قبر اسقلبیوس) کل لیله الف قندیل. (عیون الانباء ج 1 ص 16 س 3).
همشیره زادۀ ترابای خوش نویس است. در بدو حال نقاشی میکرد، ترک کرده در مقام قناعت و صلاح بوده کمال پرهیز داشت و عبادت بسیار میکرد. در مذمت بی نماز گفته: آن سجده پیش آدم و این پیش حق نکرد شیطان هزار مرتبه بهتر ز بی نماز. مدتی در اصفهان با میرزا حسن واهب مشاعره داشت، گاهی بیتی میگفت منجمله شعرش این است در تعریف اصفهان: از آن درفش فریدون گرفت عالم را که پیش دامن آهنگر صفاهانست. (از تذکرۀ نصرآبادی ص 395)
همشیره زادۀ ترابای خوش نویس است. در بدو حال نقاشی میکرد، ترک کرده در مقام قناعت و صلاح بوده کمال پرهیز داشت و عبادت بسیار میکرد. در مذمت بی نماز گفته: آن سجده پیش آدم و این پیش حق نکرد شیطان هزار مرتبه بهتر ز بی نماز. مدتی در اصفهان با میرزا حسن واهب مشاعره داشت، گاهی بیتی میگفت منجمله شعرش این است در تعریف اصفهان: از آن درفش فریدون گرفت عالم را که پیش دامن آهنگر صفاهانست. (از تذکرۀ نصرآبادی ص 395)
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس