- سدن
- پرده داری دربانی در خدایخانه یابتخانه، فرو هشتن جامه را پرده پرده بارگیر پرده کجاوه
معنی سدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع سادن، پرده داران زاوران دربانان جمع سادن، پرده داران، خدمت کاران تیمارداران: خواجه وجود... که رحمت از سدنه خوابگاه استراحت اوست
سادن، پرده دارها، حاجب ها، دربان ها، خدمتکارها، تیماردارها، خادمان معبد، خادمان کعبه، جمع واژۀ سادن
دستک
سانتی
خطاب، حرف، کلام
طور، حالت، شبیه
تماس
پسوندیست که باخر ریشه دستوری ملحق گردد و مصدرسازد: گشادن نهادن
تن، جسدانسان، اندام
رشته، خز، پوسته زهدان تریز بن آستین بن آستین و تریز جمع اردان
آسیب رسانیدن
خادم بتخانه
روپوشه روپوشه نازک
عادت، روش، عرض لشکر و از سپاه بازدید کردن و بمعنی نظیر و مانند هم میباشد
بویناکی بو گرفتن گوشت
یار، دوست
پرداخت چوب، شکستن سنگ، گروه انبوه، پناه پناهجای سر پناه پناهگاه
پسوندیست که به آخر ریشه دستوری پیوندد و مصدر سازد: گری ستن گس ستن پیو ستن
یا ستدن و دادن، داد و ستد معامله خرید و فروش کردن
زندان
پرده
کلام، گفتار
پشم، خون، پرده
تار جامه، نم آغاز شب 3 نیکویی، انگلبین، غوره سبز خرما نمناک زمین
پیشتگاه، درگاه
پشیمانی، اندوه، آزورزی گشن تیزورن ورن (شهوه) گشن به دام نری گفته می شود که در تخم کشی از آن سود جویند بستن در را، بند کردن چاه انباشته، جمع سدیم، آبریزان، ستارگان ابری، مه های نازک گشن تیزورن، نام جایی در تو را
پرده گردن بند پرده سینه ریز
آزمند، سبکدست، نیزه زن