- سخد
- گرم، آماس
معنی سخد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دستک
راد، دست و دل باز، فراخ دست
خطاب، حرف، کلام
فایده، نفع، منفعت
بی نقش، بی نگار
ظرفی باشد از چوبهای باریک و نیز طبقی که در آن میوه و گل می گذارند و آنرا تفت هم میگویند
بزور، منتهی، حداعلی
دشوار، سفت، خسیس
جمع سخاب، گلوبند ها بانگ فریاد
بخشش داشتن کرم داشتن، بخشش کرم، آسان بودن انفاق اموال و غیره بر شخص تا چنانکه باید و شاید بمصب استحقاق رساند
ستدن اخذ دریافت. یا ستد و داد. ستدن و دادن خرید و فروش
جمع ساجد، نگونیا کنندگان سرمای سخت
جوانمرد، بخشنده، کریم
جوانی خوش
کلام، گفتار
سیاهی، کینه بد خواهی
جمع سخله، بزغالگان برگان پاکیزه کردن، گرفتن به فریب، دور کردن کنار زدن
تنگروزی، نزاری، بی خردی سبکمغزی سبک مغزی سبکی، درید گی مشک
چشم گرفتن، نا خشنودی، ضد رضا
تنبل به تنبل جامه صبرم بریدند به زشتی پرده نامم دریدند (گرگانی) فسوس کردن دست انداختن افسوسیدن (مسخره کردن)
چیزی که حرارت و گرمی نداشته باشد
جمع سده، پیشخانه ها آستانه ها تخت ها
همیشه
باران نرم نرمه باران
نیک، میمون و مبارک شدن
جفت شدن گای در پرند گان، به سیخ کشیدن گوشت را
چیزی که به ان اعتماد کنند، نوشته ای که وام یا طلب کسی را معین کند یا مطلبی را ثابت نماید
نیکو بیدارشدن بیداری کمخواب
نفع و فایده، حاصل و منفعت اکسیدی که از ترکیب اکسیژن با سودیوم حاصل میشود، جسمی است سفید و جامد و جاذب الرطوبه و محرق که در آب بمقدار زیاد حل میشود و در بیشتر خواص شبیه پتاسیم میباشد و آنرا سودسوزان هم میگویند
پیشوا و مهتر قوم و سردار
چیزی که به آن اعتماد کنند
در علم حقوق نوشته ای که وام یا طلب کسی را معین سازد یا مطلبی را ثابت کند
در علم حقوق نوشته ای که وام یا طلب کسی را معین سازد یا مطلبی را ثابت کند
شخش، کهنه، پوسیده، فرسوده
کریم، بخشنده، جوانمرد، رادمرد
سرمای سخت، سجام، سجن، شجد، شجام