جدول جو
جدول جو

معنی سخال - جستجوی لغت در جدول جو

سخال(سُخْ خا)
فرومایگان. واحد آن سخّل است. (منتهی الارب). مردان ضعیف رذل و فرومایه. (ناظم الاطباء). مردان رذل و ناتوان. واحد آن سخل است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
سخال(سِ)
جایگاهی است در یمامه. (معجم البلدان). موضعی است. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سخال
فرومایگان، مردان فرومایه
تصویری از سخال
تصویر سخال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوال
تصویر سوال
پرسش، طلب کردن، درخواست کردن، درخواست، گدایی
سؤال و جواب: پرسش و پاسخ، در ادبیات در فن بدیع شاعر در یک یا چند بیت مضمونی را به طریق سؤال و جواب بیان کند، مراجعه برای مثال گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید / گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید (حافظ - ۴۷۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آخال
تصویر آخال
خاکروبه، آشغال، خاشاک، هر چیز دورافکندنی، برای مثال از بس گل مجهول که در باغ بخندید / نزدیک همه کس گل معروف شد آخال (فرخی - ۲۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیال
تصویر سیال
بسیار روان، آب روان، جاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفال
تصویر سفال
پست شدن، کم قدر شدن، فرومایگی و پستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبال
تصویر سبال
سبلت ها، سبیل ها، جمع واژۀ سبلت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شخال
تصویر شخال
خراش، اثری که از ناخن یا آلتی نوک تیز بر روی چیزی پیدا می شود، زخم کوچک و سطحی بر روی پوست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفال
تصویر سفال
ظرف گلی که در کوره پخته شده باشد مانند کاسه، کوزه و امثال آن ها، پوست دانه از قبیل پوست پسته، فندق، گردو و بادام، برای مثال تو مغز میوۀ خوش و شیرین همی خوری / وایشان سفال بی مزه و برگ می چرند (ناصرخسرو - ۴۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
(می وَ / وِ)
سپس گذاشتن چیزی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سُ لَ)
بهتر و برگزیده از هر چیزی. (منتهی الارب). مؤلف منتهی الارب در ترجمه این کلمه دچار سهو شده است. در تاج العروس آرد: السخاله بالضم، النفایه. در اقرب الموارد نیز سخاله به نفایه تفسیر شده است و نفایه چیز ردی و بلایه است
لغت نامه دهخدا
تصویری از سجال
تصویر سجال
نصیب و بهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیال
تصویر سیال
آب روان و جاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفال
تصویر سفال
پست شدن معروفست که ریزه کوزه سبوی شکسته باشد، گل رس پخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقال
تصویر سقال
ترکی ریش زداینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکال
تصویر سکال
اندیشه فکر، در ترکیب به معنی سگالنده آید: بد سگال چاره سگال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگال
تصویر سگال
اندیشه و فکر، خیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلال
تصویر سلال
سل: بیماری باریک تاراجگر، سبد گر بیماری سل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعال
تصویر سعال
خفیدن، سرفه کردن شادمان گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جوانمردی و کرم و بخشش، تره شاهتره از گیاهان، بخشش دهش، شاهترگان از گیاهان (سخاء، جمع سخاء ه) نرمی سستی بخشش داشتن کرم داشتن، بخشش کرم، آسان بودن، انفاق اموال و غیره بر شخص تا چنانکه باید و شاید بمصب استحقاق رساند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخاب
تصویر سخاب
گردن آویز گردن آویز بی گوهر که از هسته یا گل فراهم آورند گلوبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخام
تصویر سخام
سیاهی دیگ، ذغال انگشت، می گوارا، جامه ترمینه، موی سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
یال ها گیسوی اسپ، درگیری (مداخله) کسی که در کارها دخل و تصرف کند، سود ورز، گوش بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخال
تصویر تخال
با هم دوستی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسال
تصویر خسال
مردمان رذل و فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته پرمگ گونه ای کویک یامگ (نخل)، جمع سبله، خوشه ها بروت ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخال
تصویر رخال
رخال، جمع رخل، بره های ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخال
تصویر آخال
سقط، افکندنی، فظول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخال
تصویر بخال
مرد سخت بخیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخاله
تصویر سخاله
سونش (براده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخاخ
تصویر سخاخ
ورزبوم زمینی که برای کشت آماده شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوال
تصویر سوال
پرسش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سؤال
تصویر سؤال
پرسش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیال
تصویر سیال
آبگون
فرهنگ واژه فارسی سره