جدول جو
جدول جو

معنی سحیت - جستجوی لغت در جدول جو

سحیت
(سَ)
مال برده شده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
سحیت
سیری ناپذیر
تصویری از سحیت
تصویر سحیت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سحیق
تصویر سحیق
ساییده، کوبیده شده، بعید، دور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحیت
تصویر تحیت
سلام گفتن، درود گفتن، خوشامد گفتن، سلام و درود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سویت
تصویر سویت
سوئیت، آپارتمان کوچک و مجهز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سریت
تصویر سریت
کنیز مخصوص هم بستر شدن
فرهنگ فارسی عمید
(سُ حَ)
منسوب به سحیت که نام اجدادی است. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنیت
تصویر سنیت
سال قحط
فرهنگ لغت هوشیار
تراشیده، سم ساییده، ناله، زخم کم، پست بی بها، نالیدن، دم سرد، شانه ساییده، به درد نخور شانه مشط، ناله، فریاد، لاغرکرده لاغرشده (شتر)، تراشیده شده منحوت، نامرغوب نابکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سویت
تصویر سویت
سلسله، پی در پی، پیاپی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محیت
تصویر محیت
هشیار: مرد، ناب پاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکیت
تصویر سکیت
سراپا خاموش همیشه خاموش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحتی
تصویر سحتی
جامه کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحتیت
تصویر سحتیت
کم روغن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحیر
تصویر سحیر
بیمار شکم، بزرگ شکم اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحیق
تصویر سحیق
نیک ساییده سوده، جای دور، دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیت
تصویر تحیت
سلام گفتن، دعا و نیایش
فرهنگ لغت هوشیار
گروهی از لشکر (از 5 تا 300 و 400 تن)، لشکری که پیغامبر (ص) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه. کنیزکی که برای جماع و تمتع باشد جمع سراری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریت
تصویر سریت
((سَ یَّ))
لشکری که پیغامبر (ص) شخصاً در آن حضور نداشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نحیت
تصویر نحیت
((نَ))
شانه، مشط، ناله، فریاد، لاغر کرده، لاغر شده (شتر)، تراشیده شده، منحوت، نامرغوب، نابکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سویت
تصویر سویت
قطعه موسیقی که شامل چند نمایشنامه است، آپارتمان کوچکی که کلیه امکانات رفاهی را در خود جای داده است، سراچه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سریت
تصویر سریت
((سُ رِّ یَُ))
کنیزی که برای جماع و تمتع باشد، جمع سراری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سحیق
تصویر سحیق
سوده، نرم شده، دور، دوردست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحیت
تصویر تحیت
((تَ یَّ))
درود گفتن، سلام گفتن. جمع تحیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سایت
تصویر سایت
تارنما، جایگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سمیت
تصویر سمیت
Toxicity, Venomousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سمیت
تصویر سمیت
toxicité, vénéneux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سمیت
تصویر سمیت
токсичность , ядовитость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سمیت
تصویر سمیت
Toxizität, Giftigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سمیت
تصویر سمیت
токсичність , отруйність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سمیت
تصویر سمیت
toksyczność, trującość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سمیت
تصویر سمیت
毒性 , 有毒性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سمیت
تصویر سمیت
toxicidade, venenosa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سمیت
تصویر سمیت
tossicità, velenosità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سمیت
تصویر سمیت
toxicidad, venenosidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی