- سحوف
- فربه پیه ناک مرد و زن
معنی سحوف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مانده خسته
کناره کاهی از کنار ه بریدن از کناره کاستن به کناره نرفتن (کناره حاشیه)
گریستن اشک ریختن
کویک دراز خرمابن دراز، ماچه خر دراز، دراز
پسشام آنچه پیش از بامداد در رمضان خورند
روان شدن اشک یا باران، تازیانه زدن، فربه گشتن ابر ریزان
پوست خراشید گی سوگند خورنده زن
بیماری باریک (سل سد در)، جمع سحفه، پیه ها
جمع سجف، لنگه پرده ها
سخت و بزرگ
جمع سقف، آسمانه ها، تاک ها، طاق ها
سیاهی بج (بج لثه معیارجمالی)، آرد بیخته، داربوی آرد پخته (مطلقا)، داروی خشک کوبیده هر گونه گرد دارویی، اختصاصا مخلوطی از کوبیده دانه های گرد شده چند گونه گیاه طبی است که به عنوان باد شکن مصرف میشده. توضیح گیاهانی که در تهیه سفوف به کار میرفته عبارتند از زیره سیاه تخم گشنیز گز علفی ترنجبین و برخی گیاهان دیگر
جمع سعف، وردکها
جمع سیف، شمشیرها جمع سیف شمشیرها
غذایی که برای روزه گرفتن هنگام سحر بخورند
سیف ها، شمشیرها، ساحلهای دریا، ساحلهای رود، جمع واژۀ سیف
سقف ها، بالاترین سطوح داخلی هر فضای سرپوشیده، از آسمان ها، جمع واژۀ سقف
داروی خشک کوبیده، داروی نرم که روی زبان بریزند و فروببرند
موی ستردن، پیه بر گرفتن از پشت مازه
زود به زودی با امید زیستن یونانی دانایی نوعی ماهی است ماهی سوف. سپیدک. سوفار (1)، هر ظرفی که از گل پخته باشند مانند سبو و تغار
نوعی ماهی که در دریای خزر صید می شود
نوعی ماهی است