جدول جو
جدول جو

معنی سحرپیشه - جستجوی لغت در جدول جو

سحرپیشه(سِ شَ / شِ)
آنکه پیشۀ او ساحری باشد. جادوگر و ساحر، مجازاً، بغایت ماهر در فن خود:
که گفت آنکه خاقانی سحر پیشه
دگر خاص درگاه سلطان نشاید.
خاقانی.
مطرب سحر پیشه بین در صور هر آلتی
آتش و آب و باد و گل کرده بهم ز ساحری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرپوشه
تصویر سرپوشه
سرپوش، آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید، رازدار، رازنگهدار، پارچه ای که زنان با آن سر خود را بپوشانند، آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حسدپیشه
تصویر حسدپیشه
آنکه همیشه و به همه کس رشک میبرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
هنرمند، کسی که در یکی از فنون هنری مانند نقاشی، موسیقی یا تئاتر استاد باشد، کسی که در سینما، تئاتر یا آثار تلویزیونی بازی می کند، آرتیست
فرهنگ فارسی عمید
(پِ دَ شَ / شِ)
پیشۀ پدری.
- امثال:
پدرپیشه تبر تیشه
لغت نامه دهخدا
(هَُ نَ شَ / شِ)
هنرمند:
هنرپیشه آن است کز فعل نیک
سر خویش را تاج، خودبرنهد.
ناصرخسرو.
هنرپیشه فرزنداستاد او
که همدرس او بود و همزاد او.
نظامی.
بدان خوبروی هنرپیشه داد
هنرپیشه را دل به اندیشه داد.
نظامی.
هنرپیشه راپیش خواند اوستاد
که چون است از ما نیاری تو یاد؟
نظامی.
شبی سر فروشد به اندیشه ام
به دل برگذشت آن هنرپیشه ام.
سعدی.
، آنکه کاری بزرگ کند. دلیر. مبارز:
مرد هنرپیشه خود نگردد ساکن
کز پی کاری شده ست گردون گردان.
ابوحنیفۀ اسکافی.
ای خردمند هنرپیشه و بیدار و بصیر
کیست از خلق به نزدیک تو هشیار و خطیر؟
ناصرخسرو.
او که در این پایه هنرپیشه نیست
از سپر و تیغ وی اندیشه نیست.
نظامی.
، دانشمند. دارای دانش بسیار:
که بود از ندیمان خسروخرام
هنرپیشه ای ارشمیدس به نام.
نظامی.
، در تداول امروز، کسی که در سینما، تآتر، آواز و هنرهای نمایشی دیگر کار کند و آن هنر را حرفۀ خویش سازد
لغت نامه دهخدا
(سَ شَ / شِ)
آنکه پیشۀ او سخا باشد. مرد با کرم و سخاوت. سخی. بسیار جوانمرد:
مردیست سخاپیشه و مردیست عطابخش
با خلق نکوکار بکردار و بگفتار.
فرخی.
این زین دین امیر سخاپیشه تا مرا
در مجلس تو کدیۀ دستار پیشه شد.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
آنچه بر سر دیگ کماجدان کاسه خم و جز آن گذارند تا محتوی آن محفوظ ماند، مقنعه زنان سر انداز. یا سر پوش از سر طبق برداشتن، از روی طبق سرپوش را بر کنار کردن، سری را فاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
((~. ش))
هنرمند، بازیگر تئاتر یا سینما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
آکتور
فرهنگ واژه فارسی سره
آرتیست، بازیگر، ستاره، مقلد، هنرمند
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بیدادگر، ستمگر، غدار، ظالم
متضاد: دادگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
1ـ دیدن هنرپیشه زن در خواب، نشانه آن است که زندگی خوش و پایداری خواهید داشت.
2ـ دیدن هنر پیشه مضطرب و پریشان در خواب، حاکی از آن دارد که شما به رضایت خاطر از نفوذ و ثروت خود برای نجات دوستی تنگدست، استفاده خواهید کرد.
3ـ اگر خواب ببینید هنر پیشه شده اید، نشانه آن است که برای امرار معاش سخت کار خواهید کرد، اما این تلاش با رضایت و لذت توأم خواهد بود.
4ـ اگر خواب ببینید عاشق هنر پیشه شده اید، در آینده تمایلات شما به سمت لذتجویی گرایش خواهد یافت و این گرایش با احساسات درونی شما ضدیت پیدا خواهد کرد.
5ـ دیدن هنرپیشه مرده در خواب، به این معناست که مصیبتی برایتان اتفاق خواهد افتاد و خوشبختی شما را از میان خواهد برد.
6ـ اگر در خواب هنرپیشه ای سرگردان و آس و پاس ببینید، نشانه آن است که تلاشهای شما دستخوش تحول می گردد و امید شما برای رسیدن به موفقیت به یأس مبدل خواهد شد. این گونه خواب به افرادی که از آسایش و راحتی زندگی خانوادگی برخوردارند، هشدار می دهد که این محیط ممکن است دگرگون شود و عهد و پیمانهای دوستانه یکسر مبدل به بی وفایی گردد. 7
ـ اگر زن جوانی خواب ببیند با هنرپیشه ای نامزد کرده است یا می خواهد با او ازدواج کند، نشانه آن است که لذتها و هوسها او را افسون خواهد کرد و پس از آن به ندامت و پشیمانی خواهد رسید.
8ـ اگر مردی خواب ببیند با هنرپیشه زنی مشغول کامجویی است، دلالت بر آن دارد که در زندگی با همسر خود اختلاف پیدا خواهد کرد، و به جای اینکه در کنار همسرش لذت ببرد احساس بدبختی خواهد کرد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
ممثّلةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
Bohemian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
bohémien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
bohemio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
bohemian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
boêmio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
بوہمی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
โบฮีเมียน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
ボヘミアン
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
בוהמיה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
bohemista
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
波希米亚人
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
bohemia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
보헤미안
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
বোহেমিয়ান
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
बोहेमियन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
bohémien
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
Bohémien
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
bohemien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
богемец
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
богемец
دیکشنری فارسی به روسی