ابر. سحاب. جمع آن سحب و سحائب است. (منتهی الارب). ابر. (دهار). یکی ابر بود. جمع آن سحائب است. (از اقرب الموارد) ، مدت، گویند: ماافعله سحابه یومی، یعنی نکنم آن را مدت روز خود. (منتهی الارب)
ابر. سحاب. جمع آن سحب و سحائب است. (منتهی الارب). ابر. (دهار). یکی ابر بود. جمعِ آن سحائب است. (از اقرب الموارد) ، مدت، گویند: ماافعله سحابه یومی، یعنی نکنم آن را مدت روز خود. (منتهی الارب)
بیمار رحم گردیدن ماده شتر پس از زاییدن و مردن آن. (از ناظم الاطباء). رحم. رحم. (منتهی الارب). رجوع به رحم شود. به درد آمدن رحم شتر پس از زاییدن و مردن وی به سبب آن بیماری و آن را رحوم گویند. (از اقرب الموارد). مصدر رحوم است به معنی شتر ماده یا زنی که بعد از وضع بیمار رحم گردد و بمیرد، یا علتی است که در زهدان عارض شود و مانع قبول آب منی گردد و یا آن که بزاید و سلای آن برنیاید. (منتهی الارب).
بیمار رحم گردیدن ماده شتر پس از زاییدن و مردن آن. (از ناظم الاطباء). رَحْم. رَحَم. (منتهی الارب). رجوع به رحم شود. به درد آمدن رحم شتر پس از زاییدن و مردن وی به سبب آن بیماری و آن را رَحوم گویند. (از اقرب الموارد). مصدر رَحوم است به معنی شتر ماده یا زنی که بعد از وضع بیمار رحم گردد و بمیرد، یا علتی است که در زهدان عارض شود و مانع قبول آب منی گردد و یا آن که بزاید و سلای آن برنیاید. (منتهی الارب).
کالبد مردم، شتر مادۀ سریع. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، نوعی از مرغان. فراستوک کوهی. (دهار) (از منتهی الارب) (آنندراج). مرغی است از سار مهتر و از کبوتر کهتر. (مهذب الاسماء) ، شکوفۀ خرما، دائره ای است مستحب در گردن اسب. (از منتهی الارب) (آنندراج). دائره ای است در وسط گردن شتر که نیکو و خوش آیند باشد. (از صبح الاعشی ج 2) ، رایت، نشان خانه خراب و ویران. (منتهی الارب) (آنندراج)
کالبد مردم، شتر مادۀ سریع. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، نوعی از مرغان. فراستوک کوهی. (دهار) (از منتهی الارب) (آنندراج). مرغی است از سار مهتر و از کبوتر کهتر. (مهذب الاسماء) ، شکوفۀ خرما، دائره ای است مستحب در گردن اسب. (از منتهی الارب) (آنندراج). دائره ای است در وسط گردن شتر که نیکو و خوش آیند باشد. (از صبح الاعشی ج 2) ، رایت، نشان خانه خراب و ویران. (منتهی الارب) (آنندراج)
ابن جندل بن عمرو بن کعب التمیمی وی بسال 23 قبل از هجرت درگذشت. شاعری جاهلی و از اهل حجاز است و در طبقۀ ’متلمس’ بشمار آمده است. شعر او در حکمت وجودت است و در جمهره اشعار عرب او را قصیده ای است. (اعلام زرکلی ج 1 ص 377). و رجوع به معجم المطبوعات شود
ابن جندل بن عمرو بن کعب التمیمی وی بسال 23 قبل از هجرت درگذشت. شاعری جاهلی و از اهل حجاز است و در طبقۀ ’متلمس’ بشمار آمده است. شعر او در حکمت وجودت است و در جمهره اشعار عرب او را قصیده ای است. (اعلام زرکلی ج 1 ص 377). و رجوع به معجم المطبوعات شود
مهر نامه. ج، سحاء، اسحیه. (منتهی الارب). ما اخذ من القرطاس. (اقرب الموارد) ، گیاهی است خاردار که زنبور عسل آن را خورد و شهد آن در نهایت خوبی است. (منتهی الارب) (آنندراج) ، دماغ، پاره ای از ابر. (منتهی الارب). یقال: ما فی السماء سحاءه من سحاب. بدین معانی رجوع به سحایه شود
مهر نامه. ج، سحاء، اسحیه. (منتهی الارب). ما اخذ من القرطاس. (اقرب الموارد) ، گیاهی است خاردار که زنبور عسل آن را خورد و شهد آن در نهایت خوبی است. (منتهی الارب) (آنندراج) ، دماغ، پاره ای از ابر. (منتهی الارب). یقال: ما فی السماء سحاءه من سحاب. بدین معانی رجوع به سحایه شود
چیزی است که طفلان بدان بازی کنند. (منتهی الارب). اسباب بازی که کودکان بدان بازی کنند و در آن نخی است که از یک سر برنگی برون آید و از سردیگر برنگی و آن سحر را ماند. (از اقرب الموارد)
چیزی است که طفلان بدان بازی کنند. (منتهی الارب). اسباب بازی که کودکان بدان بازی کنند و در آن نخی است که از یک سر برنگی برون آید و از سردیگر برنگی و آن سحر را ماند. (از اقرب الموارد)
بسیار کوبنده. (اقرب الموارد). زن سعتری. (دهار) (مهذب الاسماء) : امراءه سحاقه، زن بزرگ و فروهشته پستان و این نعت بدانست مر زنان را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
بسیار کوبنده. (اقرب الموارد). زن سعتری. (دهار) (مهذب الاسماء) : امراءه سحاقه، زن بزرگ و فروهشته پستان و این نعت بدانست مر زنان را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)