- سجیله
- دول بزرگ آبدان بزرگ، خایه فرو هشته خایه آویزان
معنی سجیله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دم گل پا یک گل
مونث سایل، سپیدی پیشانی و قصبه بینی که باعتدال باشد، یا نفس سایله. خون جهنده. یا صاحب نفس سایله. جانداری که چون سر او را ببرند خون از رگهای وی بجهد حشرات ماهیها
اندازه، سرشت خوی
دختر
فرزند اناث، دختر
سکسکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود
زغنگ، هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، اشکوهه، هکهک
زغنگ، هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، اشکوهه، هکهک
خلق خوی عادت طبیعت، جمع سجایا سجیات
بهره نصیب
گله و رمه (اسب گاو گوسفند و جز آن ها)
پارۀ گل خشکیده که مانند سنگ باشد
گلۀ گاو، گوسفند، آهو یا اسب، گله، رمه، برای مثال به باغ اندر کنون مردم نبرد مجلس از مجلس / به راغ اندر کنون آهو نبرد سیله از سیله (فرخی - ۳۴۹)
خلق، خوی، طبیعت