جدول جو
جدول جو

معنی سجیف - جستجوی لغت در جدول جو

سجیف
(سَ)
سجاف. فراویز. پروز. طراز. پرواز. (فرهنگ البسۀ نظام قاری). ستر. (اقرب الموارد) :
ساعد آستین اطلس را
که سجیف خشیشی است سوار.
نظام قاری (دیوان ص 23).
سوی سجیف صوف ز مدفون شکایتی
پیچیده در لباس مکرر نوشته اند.
نظام قاری (دیوان ص 24).
، زه کمان و شیاری که در بالای آن قرار دهندتا تیر را در وقت انداختن بدان تکیه دهند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سجاف
تصویر سجاف
پارچه یا نوار باریکی که در حاشیۀ لباس بدوزند، فراویز، فرویز، درز جامه، پرده ای که بر در آویزان کنند، شکاف بین پرده، فرجۀ بین دو پرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سجیه
تصویر سجیه
خلق، خوی، طبیعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سجین
تصویر سجین
سخت از هر چیز، شدید، سخت، نام جایی در دوزخ، دائم، ثابت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سجیل
تصویر سجیل
پارۀ گل خشکیده که مانند سنگ باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخیف
تصویر سخیف
سست، سبک، ضعیف، ناقص، سبک عقل
فرهنگ فارسی عمید
(اِ ضِ)
پرده فروگذاشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). فروگذاشتن پرده را بر خانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
رجوع به سائف شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
مردار شدن و بوی گرفتن مردار. (آنندراج) (ازاقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
آوازی که از جوف برآید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سُ دَ)
ابن میمون، مولی بنی هاشم. شاعر حجازی و از مردم مکه بود. به بنی امیه نیز علاقه داشت. تا عهد منصور عباسی زنده بود. (الاعلام زرکلی ج 1 ص 359). رجوع به ضحی الاسلام ج 3 ص 284 و عقدالفرید ج 4 ص 114 و ج 5 صص 247- 248 و 249 و عیون الاخبار ج 1 ص 204 و مجمل التواریخ ص 323
لغت نامه دهخدا
تصویری از سجوف
تصویر سجوف
جمع سجف، لنگه پرده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیس
تصویر سجیس
بد بوی، آب تیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجیف
تصویر رجیف
به لرزه در آمدن زمین تنبیدن تنبش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجیف
تصویر خجیف
لاغر، نحیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیه
تصویر سجیه
خلق خوی عادت طبیعت، جمع سجایا سجیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجیف
تصویر عجیف
لاغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجاف
تصویر سجاف
پرده و حجاب، پوشش، لحاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیل
تصویر سجیل
بهره نصیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجین
تصویر سجین
زندان سخت، دفتر زندانیان، جایگاهی در دوزخ ثابت دایم، سخت شدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیر
تصویر سجیر
یار و دوست خالص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنیف
تصویر سنیف
اشتر پوش، کناره بوب (فرش بساط)، کناره تشلیخ (سجاده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفیف
تصویر سفیف
زیغ (بساط بوریا) از برگ خرما، تنگ پالان، از نام های اهریمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیح
تصویر سجیح
نرم و آسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریف
تصویر سریف
رزرده رسته درختان مو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدیف
تصویر سدیف
کوهان پیه کوهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجیف
تصویر تجیف
مردار گشتن، بویناکی مردار
فرهنگ لغت هوشیار
نادان کم خرد، چابک زرنگ، سست: اندیشه رای، نازک: ابر، کم بافت سست باف: جامه ناقص عقل کم خرد، ضعیف، پست دون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقیف
تصویر سقیف
آسمانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخیف
تصویر سخیف
((سَ))
ناقص عقل، ضعیف، پست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سجیه
تصویر سجیه
((سَ جّ یَّ))
خلق، عادت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سجین
تصویر سجین
((س جُ))
نام جایی در دوزخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سجیل
تصویر سجیل
((س جُ))
پاره گل خشک شده که مانند سنگ باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سجاف
تصویر سجاف
((س))
پارچه باریکی که در حاشیه جامه دوزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سخیف
تصویر سخیف
سبک
فرهنگ واژه فارسی سره