- سجیس
- بد بوی، آب تیره
معنی سجیس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ادب کننده تربیت کننده، رام کننده، کسی که کارهای جمعی را با تدبیر اداره کند کاردان سیاستمدار، حاکم فرمانروا. یا سایس پنجم رواق. مریخ. (چه در فلک پنجم است)
خلق خوی عادت طبیعت، جمع سجایا سجیات
زندان سخت، دفتر زندانیان، جایگاهی در دوزخ ثابت دایم، سخت شدید
بهره نصیب
یار و دوست خالص
نرم و آسان
لاتینی تازی گشته پر بوی تند بوی
شش یک، دستار شش گزی، گوسبند شش ساله
نامرد، زیرک هوشیار، نگهدارنده نگهبان داراک خویش، گشن بیکاره گشنی که باردار نگرداند کاسنی، گل استکانی
روان این واژه را آنندراج از غیاث اللغات برگرفته معین با بهره گیری از خیام پور در فرهنگ فارسی می نویسد: (از منابعی که در دست است تنها در معیار اللغه دیده می شود) فرهنگ عربی به فارسی لاروی نیز واژه سلیس را نیاورده است فرانسوی شن
غفلت و آگاه نبودن
پارۀ گل خشکیده که مانند سنگ باشد
ادب کننده، تربیت کننده، رام کننده، کسی که کار های قوم و جماعتی را از روی عقل و تدبیر اداره کند، کاردان، سیاست مدار
یونجه، گیاهی با ساقه های بلند، برگچه های نازک و گل های بنفش که به مصرف خوراک چهارپایان می رسد، سپست، اسپست، آسپست، اسپرس
سخت از هر چیز، شدید، سخت، نام جایی در دوزخ، دائم، ثابت
گشن ناتوان، گشن ناپذیر: خرمابن
ادب کننده، رام کننده
خلق، خوی، طبیعت
شیوا، فصیح، سلس
تیرگی آب
جهنده، تندرو
اسب به ویژه اسب تندرو، جهنده و چابک، بوز، براق، سابح، چهارگامه، چارگامه، گام زن، شولک، جواد، بادرفتار، ره انجام، بالاد
اسب جلد و تند و تیز