آب برگشته رنگ و مکدر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، لاآتیک سجیس اللیالی و الایام، یعنی نیایم تو را هرگز، و همچنین است سجیس الاوجس و سجیس الاوجس و سجیس عجیس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
آب برگشته رنگ و مکدر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، لاآتیک سجیس اللیالی و الایام، یعنی نیایم تو را هرگز، و همچنین است سجیس الاوجَس و سجیس الاوجُس و سجیس عجیس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
موضعی است که در وی کتاب فجار و کفار بود، یا وادیی است در جهنم یا سنگی است در زمین هفتم. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم البلدان). کتاب که اعمال شیاطین و مجرمین در آن مسطور است. (غیاث). گفته اند موضعی است که در آن کتاب فاجران و دواوین زمان بود که اعمال ایشان در آن نویسند، و گفته اند کتابی است جامع اعمال فاجران از جن و انس. (از اقرب الموارد) : ان کتاب الفجار لفی سجین. (قرآن 7/83). از جان پاک رفته بعلیین وز جسم تیره مانده بسجینم. ناصرخسرو. رضای تو قصریست در صحن جنت خلاف تو سجنی است در قعر سجین. سوزنی. کافران چون جنس سجین آمدند سجن دنیا را خوش آیین آمدند. (مثنوی). جای روح پاک، علیین بود جای روح هر نجس سجین بود. (مثنوی). مباد دشمنت اندر جهان وگر باشد به زندگانی در سجن و مرده در سجین. سعدی
موضعی است که در وی کتاب فجار و کفار بود، یا وادیی است در جهنم یا سنگی است در زمین هفتم. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم البلدان). کتاب که اعمال شیاطین و مجرمین در آن مسطور است. (غیاث). گفته اند موضعی است که در آن کتاب فاجران و دواوین زمان بود که اعمال ایشان در آن نویسند، و گفته اند کتابی است جامع اعمال فاجران از جن و انس. (از اقرب الموارد) : ان کتاب الفجار لفی سجین. (قرآن 7/83). از جان پاک رفته بعلیین وز جسم تیره مانده بسجینم. ناصرخسرو. رضای تو قصریست در صحن جنت خلاف تو سجنی است در قعر سجین. سوزنی. کافران چون جنس سجین آمدند سجن دنیا را خوش آیین آمدند. (مثنوی). جای روح پاک، علیین بود جای روح هر نجس سجین بود. (مثنوی). مباد دشمنت اندر جهان وگر باشد به زندگانی در سجن و مرده در سجین. سعدی
قصبه ای است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 12 هزارگزی شمال باختری قیدار و 6 هزارگزی راه مالرو عمومی. هوای آنجا سرد و دارای 1867 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه سجاس رود تأمین میشود. محصولات آن غلات، میوه، سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و مکاری، قالیچه، گلیم و جاجیم بافی. راه آن مالرو است و از طریق مجید آباد و مزید آباد اتومبیل میتوان برد. 2 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). شهری بوده است بین همدان و ابهر، عبدالله بن خلیفه گفته است: و لم استحث الرکب فی اثر عصبه میممهعلیا سجاس و أبهرا. (از معجم البلدان). سجاس و سهرورد در اول دو شهر بوده است. و در فترت مغول خراب شد اکنون بهر یک از قدر دیهی مانده. (نزهه القلوب ص 64). و رجوع به جهانگشای جوینی ص 115 و شدالازار ص 75 و 312 و اخبار الدوله السلجوقیه ص 116 و تاریخ غازانی ص 90 و 92 و 350 و حبیب السیر ج 2 ص 77 و 134 و 181 شود
قصبه ای است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 12 هزارگزی شمال باختری قیدار و 6 هزارگزی راه مالرو عمومی. هوای آنجا سرد و دارای 1867 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه سجاس رود تأمین میشود. محصولات آن غلات، میوه، سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و مکاری، قالیچه، گلیم و جاجیم بافی. راه آن مالرو است و از طریق مجید آباد و مزید آباد اتومبیل میتوان برد. 2 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). شهری بوده است بین همدان و ابهر، عبدالله بن خلیفه گفته است: و لم استحث الرکب فی اثر عصبه میممهعلیا سجاس و أبهرا. (از معجم البلدان). سجاس و سهرورد در اول دو شهر بوده است. و در فترت مغول خراب شد اکنون بهر یک از قدر دیهی مانده. (نزهه القلوب ص 64). و رجوع به جهانگشای جوینی ص 115 و شدالازار ص 75 و 312 و اخبار الدوله السلجوقیه ص 116 و تاریخ غازانی ص 90 و 92 و 350 و حبیب السیر ج 2 ص 77 و 134 و 181 شود
بسیارآب. (منتهی الارب). چشمۀ بسیارآب. (ناظم الاطباء) ، نام اسلحه ای باشد غیرمعلوم. (برهان قاطع) (آنندراج). نوعی سلاح. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 172). یک نوع سلاح. (ناظم الاطباء). قسمی اسلحه که ترکان استعمال میکرده اند. (فرهنگ نظام). احتمالاً باید صورتی باشد از بچاق بمعنی چاقو: ترکی مکن به کشتن من برمکش بچک. سوزنی. من خلیلم تو پسر پیش بچک سر بنه انی ارانی اذبحک. مولوی
بسیارآب. (منتهی الارب). چشمۀ بسیارآب. (ناظم الاطباء) ، نام اسلحه ای باشد غیرمعلوم. (برهان قاطع) (آنندراج). نوعی سلاح. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 172). یک نوع سلاح. (ناظم الاطباء). قسمی اسلحه که ترکان استعمال میکرده اند. (فرهنگ نظام). احتمالاً باید صورتی باشد از بچاق بمعنی چاقو: ترکی مکن به کشتن من برمکش بچک. سوزنی. من خلیلم تو پسر پیش بچک سر بنه انی ارانی اذبحک. مولوی
ادب کننده تربیت کننده، رام کننده، کسی که کارهای جمعی را با تدبیر اداره کند کاردان سیاستمدار، حاکم فرمانروا. یا سایس پنجم رواق. مریخ. (چه در فلک پنجم است)
ادب کننده تربیت کننده، رام کننده، کسی که کارهای جمعی را با تدبیر اداره کند کاردان سیاستمدار، حاکم فرمانروا. یا سایس پنجم رواق. مریخ. (چه در فلک پنجم است)
روان این واژه را آنندراج از غیاث اللغات برگرفته معین با بهره گیری از خیام پور در فرهنگ فارسی می نویسد: (از منابعی که در دست است تنها در معیار اللغه دیده می شود) فرهنگ عربی به فارسی لاروی نیز واژه سلیس را نیاورده است فرانسوی شن
روان این واژه را آنندراج از غیاث اللغات برگرفته معین با بهره گیری از خیام پور در فرهنگ فارسی می نویسد: (از منابعی که در دست است تنها در معیار اللغه دیده می شود) فرهنگ عربی به فارسی لاروی نیز واژه سلیس را نیاورده است فرانسوی شن