سه تار، یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد
سه تار، یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد
پرنده ای کوچک با پرهای سیاه و خاکستری که در صحرا لای بوته های خاردار لانه می سازد و آن را برای گوشتش شکار می کنند، سنگ خوٰار، سنگخوٰاره، سنگخوٰارک، اسفرود، قطات
پرنده ای کوچک با پرهای سیاه و خاکستری که در صحرا لای بوته های خاردار لانه می سازد و آن را برای گوشتش شکار می کنند، سَنگ خوٰار، سَنگخوٰاره، سَنگخوٰارَک، اِسفَرود، قَطات
دهی است از دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری هشجین و 45 هزار و پانصدگزی هروآباد بمیانه. منطقه ای است کوهستانی و هوای آن معتدل است. 245 تن سکنه دارد. آب آن از سه رشته چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. محل سکنی ایل اواوغلی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری هشجین و 45 هزار و پانصدگزی هروآباد بمیانه. منطقه ای است کوهستانی و هوای آن معتدل است. 245 تن سکنه دارد. آب آن از سه رشته چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. محل سکنی ایل اواوغلی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان قلعۀ نو بخش کلات شهرستان مشهد. دارای 335 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، بنشن. مقبرۀ شیخ شهاب الدین سهروردی در این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان قلعۀ نو بخش کلات شهرستان مشهد. دارای 335 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، بنشن. مقبرۀ شیخ شهاب الدین سهروردی در این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
یکی از مراتب خداشناسی است که از مؤثر پی به اثر بردن و از علت معلول را شناختن باشد، و به اصطلاح صوفیه تازیه نام این مرتبه جمع است. باید دانست که نزد محققین درجات مردم در معرفت ایزد تعالی بر سه گونه است: یکی آنکه گروهی از مقلدین خالق را در مخلوق پوشیده و اصلاً نبینند و آن حضرت را از مخلوق پوشیده و جدا دانند و این مرتبه را که ادنی مراتب ایزدشناسی است ویژه درونان فارسی یعنی صاف دلان بلغت فارسی فرجندشای و نشیب سار و به عربی فرق گویند و صاحب فرق را ذوالعقل نیز خوانند، دیگر اینکه بعضی از موحدین در جمیع اعیان و هستی پذیرفتگان بوجود وحدت صرف نکردند و بسایر موجودات التفات ننمایند و این پایه را که اوسط درجۀ معرفه الله است هیربدان پارس سمرود و گردوند بکسر کاف فارسی و عربان جمع و صاحب جمع را ذوالعین خوانند. مرتبۀ سیم آن است که بعضی از محققین کامل ملاحظۀ هر دو مراتب را فرموده حق را در خلق و خلق را در حق بیند و بشهود یکی از دیگری محجوب نمایند، بلکه وجود واحد را از وجهی حق بیند و از وجهی خلق و ایشان را کثرت مانع مشاهدۀوحدت، و وحدت مزاحم معاینۀ کثرت نگردد و این رتبه را که اعلی مراتب است پارسیان ایرانیان سمرودسمرود وکروندکروند گویند و تازیان جمعالجمع خوانند و صاحبان مقام جمعالجمع را ذوالعقل و ذوالعین خوانند، پس سمرود به معنی جمعالجمع است. شیخ محمود شبستری در گلشن راز گفته است... وقتی در منقبت گفته ام: رسته از پایگاه سمراد است شسته بر پیشگاه سمرود است. (آنندراج). توضیح آنکه این لغت برساختۀ فرقۀ آذرکیوان است و از دساتیر آنندراج نقل شده است
یکی از مراتب خداشناسی است که از مؤثر پی به اثر بردن و از علت معلول را شناختن باشد، و به اصطلاح صوفیه تازیه نام این مرتبه جمع است. باید دانست که نزد محققین درجات مردم در معرفت ایزد تعالی بر سه گونه است: یکی آنکه گروهی از مقلدین خالق را در مخلوق پوشیده و اصلاً نبینند و آن حضرت را از مخلوق پوشیده و جدا دانند و این مرتبه را که ادنی مراتب ایزدشناسی است ویژه درونان فارسی یعنی صاف دلان بلغت فارسی فرجندشای و نشیب سار و به عربی فرق گویند و صاحب فرق را ذوالعقل نیز خوانند، دیگر اینکه بعضی از موحدین در جمیع اعیان و هستی پذیرفتگان بوجود وحدت صرف نکردند و بسایر موجودات التفات ننمایند و این پایه را که اوسط درجۀ معرفه الله است هیربدان پارس سمرود و گردوند بکسر کاف فارسی و عربان جمع و صاحب جمع را ذوالعین خوانند. مرتبۀ سیم آن است که بعضی از محققین کامل ملاحظۀ هر دو مراتب را فرموده حق را در خلق و خلق را در حق بیند و بشهود یکی از دیگری محجوب نمایند، بلکه وجود واحد را از وجهی حق بیند و از وجهی خلق و ایشان را کثرت مانع مشاهدۀوحدت، و وحدت مزاحم معاینۀ کثرت نگردد و این رتبه را که اعلی مراتب است پارسیان ایرانیان سمرودسمرود وکروندکروند گویند و تازیان جمعالجمع خوانند و صاحبان مقام جمعالجمع را ذوالعقل و ذوالعین خوانند، پس سمرود به معنی جمعالجمع است. شیخ محمود شبستری در گلشن راز گفته است... وقتی در منقبت گفته ام: رسته از پایگاه سمراد است شسته بر پیشگاه سمرود است. (آنندراج). توضیح آنکه این لغت برساختۀ فرقۀ آذرکیوان است و از دساتیر آنندراج نقل شده است
دهی است جزء دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران، دارای 329 تن سکنه، آب آن از چشمه سار، محصول آنجا غلات، لبنیات و عسل می باشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران، دارای 329 تن سکنه، آب آن از چشمه سار، محصول آنجا غلات، لبنیات و عسل می باشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی از دهستان تکاب بخش ریوش شهرستان کاشمر است که در 18 هزارگزی باختر ریوش و 2 هزارگزی شمال مالرو عمومی ریوش به بردسکن قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 219 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و میوه و ابریشم است. شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان تکاب بخش ریوش شهرستان کاشمر است که در 18 هزارگزی باختر ریوش و 2 هزارگزی شمال مالرو عمومی ریوش به بردسکن قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 219 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و میوه و ابریشم است. شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین، واقع در چهل و پنج هزارگزی جنوب باختر معلم کلایه و سی و شش هزارگزی راه عمومی، کوهستانی، سردسیر، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و مختصر برنج، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین، واقع در چهل و پنج هزارگزی جنوب باختر معلم کلایه و سی و شش هزارگزی راه عمومی، کوهستانی، سردسیر، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و مختصر برنج، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان سمیرم پائین بخش حومه شهرستان شهرضا. دارای 1000 تن سکنه میباشد. آب آن از قنات و شعبه رود خانه شور تأمین میشود. محصول آن غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان سمیرم پائین بخش حومه شهرستان شهرضا. دارای 1000 تن سکنه میباشد. آب آن از قنات و شعبه رود خانه شور تأمین میشود. محصول آن غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
نام دهی است به همدان. (معجم البلدان). از بلوکات ولایت همدان، حد شمالی کوههای فرقان، شرقی پیشخوار، جنوبی حاجی لو و غربی مهربان. عده قری 72. جمعیت 20000 تن است. (از جغرافیای کیهان). دهی است از دهات همدان. (نزهه القلوب ص 72)
نام دهی است به همدان. (معجم البلدان). از بلوکات ولایت همدان، حد شمالی کوههای فرقان، شرقی پیشخوار، جنوبی حاجی لو و غربی مهربان. عده قری 72. جمعیت 20000 تن است. (از جغرافیای کیهان). دهی است از دهات همدان. (نزهه القلوب ص 72)
و خویشتن با لشکر بهم رود کاسرود عبر کردند و روی بترکستان نهادند، (فارسنامۀ ابن البلخی ص 44)، و گویند که قاسان دریا بوده است و آن را کاس رود خوانده اند، (تاریخ قم ص 7)
و خویشتن با لشکر بهم رود کاسرود عبر کردند و روی بترکستان نهادند، (فارسنامۀ ابن البلخی ص 44)، و گویند که قاسان دریا بوده است و آن را کاس رود خوانده اند، (تاریخ قم ص 7)
نام یکی از دهستانهای پنجگانه بخش قیدار شهرستان زنجان و همچنین نام رودخانه ای است که از این دهستان سرچشمه گرفته پس از الحاق به ایجرود به رود خانه قزل اوزن متصل میگردد. دهستان سجاس رود در قسمت شمال بخش قیدار واقع شده است که از پنجاه آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته است. جمع نفوس آن در حدود 20 هزار تن است. قراء مهم دهستان عبارتند از: قریۀ سجاس دارای 1900 تن سکنه، وموقعی که سلطانیه آباد بوده این قصبه نیز آباد و پرجمعیت بود، مسجد جامع آن از آثار باستانی تاریخ سنگهای قبرستان آن نیز بسیار قدیمی است. از قراء مهم دیگر دهستان زرند خان، احمد حصاری، ویک، شیوه، خنداب، چوزیک، پابند است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
نام یکی از دهستانهای پنجگانه بخش قیدار شهرستان زنجان و همچنین نام رودخانه ای است که از این دهستان سرچشمه گرفته پس از الحاق به ایجرود به رود خانه قزل اوزن متصل میگردد. دهستان سجاس رود در قسمت شمال بخش قیدار واقع شده است که از پنجاه آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته است. جمع نفوس آن در حدود 20 هزار تن است. قراء مهم دهستان عبارتند از: قریۀ سجاس دارای 1900 تن سکنه، وموقعی که سلطانیه آباد بوده این قصبه نیز آباد و پرجمعیت بود، مسجد جامع آن از آثار باستانی تاریخ سنگهای قبرستان آن نیز بسیار قدیمی است. از قراء مهم دیگر دهستان زرند خان، احمد حصاری، ویک، شیوه، خنداب، چوزیک، پابند است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
مارکوس تولیوس لاتینی کیکرو. خطیب و سیاستمدار نامدار رومی (متولد نزدیک آرپی نیوم 106 و متوفی 43 قبل از میلاد). وی در آغاز جوانی شعر می سرود و بترجمه ادبیات یونانی سرگرم بود. در ضمن به آموختن فنون نظامی پرداخت. و از هفده سالگی در جنگهاشرکت جست و بعدها مدت دو سال بسیاحت مشرق گذرانید ودر این سفر فلسفه و علوم ادبی را از فاضلان مشهور زمان فراگرفت در سال 77 قبل از میلاد به رم بازگشت. وی در 63 قبل از میلاد وارد میدان سیاست شد و به مقام کنسولی نایل آمد و خطابه های بلیغ در مدح و ذم اشخاص ایراد کرد. یولیوس قیصر چون بهیچ وسیله نتوانست او را با خود همراه کند بدشمنی وی برخاست، او را بجلای وطن مجبور ساخت. ازآن پس سیسرون پیوسته با امواج حوادث کشور خود بالا وپایین میرفت تا سرانجام در سال 43 قبل از میلاد سر خویش را در سودای سیاست از دست داد. سیسرون گذشته از نطقهای مشهور کتابهای بسیار در معانی و بیان، فلسفه و اجتماعات نوشته که اگرچه غالباً ملهم از متفکران یونانی است، لیکن چنان فصیح و شیوا برشتۀ تحریر درآمده که از سرمایه های بزرگ ادبی جهان بشمار میرود. وی متمایل به حکمت آکادمی است، اما در اخلاق شیوۀ رواقیان داردو در واقع از التقاطیون است. (فرهنگ فارسی معین)
مارکوس تولیوس لاتینی کیکرو. خطیب و سیاستمدار نامدار رومی (متولد نزدیک آرپی نیوم 106 و متوفی 43 قبل از میلاد). وی در آغاز جوانی شعر می سرود و بترجمه ادبیات یونانی سرگرم بود. در ضمن به آموختن فنون نظامی پرداخت. و از هفده سالگی در جنگهاشرکت جست و بعدها مدت دو سال بسیاحت مشرق گذرانید ودر این سفر فلسفه و علوم ادبی را از فاضلان مشهور زمان فراگرفت در سال 77 قبل از میلاد به رم بازگشت. وی در 63 قبل از میلاد وارد میدان سیاست شد و به مقام کنسولی نایل آمد و خطابه های بلیغ در مدح و ذم اشخاص ایراد کرد. یولیوس قیصر چون بهیچ وسیله نتوانست او را با خود همراه کند بدشمنی وی برخاست، او را بجلای وطن مجبور ساخت. ازآن پس سیسرون پیوسته با امواج حوادث کشور خود بالا وپایین میرفت تا سرانجام در سال 43 قبل از میلاد سر خویش را در سودای سیاست از دست داد. سیسرون گذشته از نطقهای مشهور کتابهای بسیار در معانی و بیان، فلسفه و اجتماعات نوشته که اگرچه غالباً ملهم از متفکران یونانی است، لیکن چنان فصیح و شیوا برشتۀ تحریر درآمده که از سرمایه های بزرگ ادبی جهان بشمار میرود. وی متمایل به حکمت آکادمی است، اما در اخلاق شیوۀ رواقیان داردو در واقع از التقاطیون است. (فرهنگ فارسی معین)
یکی از رساتیق سیستان که در تاریخ سیستان بصورت ناشیرود ضبط شده است. ملک الشعراء بهار در حاشیۀ ص 28 تاریخ سیستان مینویسد: این اسم در کتب مسالک باختلاف آمده مانند: باشترود، باسرود، بیسرود، باسروز، ناشرود و غیره، و اصطخری و ابن فقیه آنرا باشترود آورده اند و یاقوت آنرا ندارد. در بلاذری (ص 401) ناشروز آمده است. رجوع به تاریخ سیستان بهار ص 28 و به کلمه باشترود شود
یکی از رساتیق سیستان که در تاریخ سیستان بصورت ناشیرود ضبط شده است. ملک الشعراء بهار در حاشیۀ ص 28 تاریخ سیستان مینویسد: این اسم در کتب مسالک باختلاف آمده مانند: باشترود، باسرود، بیسرود، باسروز، ناشرود و غیره، و اصطخری و ابن فقیه آنرا باشترود آورده اند و یاقوت آنرا ندارد. در بلاذری (ص 401) ناشروز آمده است. رجوع به تاریخ سیستان بهار ص 28 و به کلمه باشترود شود
آواز نشاط انگیز یا مهیج (انسان پرنده) نغمه، شعر آهنگدار دارای جنبه حماسی ملی وطنی. یا سرود پارسی. یکی از آهنگهای موسیقی قدیم. یا سرود شاهنشاهی. سرود حاکی از ستایش شاه. یا سرود ماورا النهری. یکی از آهنگهای موسیقی قدیم. یا سرود ملی. سرود رسمی یک کشور و آن حاکی از روحیه تاریخ و سنن آن کشور است
آواز نشاط انگیز یا مهیج (انسان پرنده) نغمه، شعر آهنگدار دارای جنبه حماسی ملی وطنی. یا سرود پارسی. یکی از آهنگهای موسیقی قدیم. یا سرود شاهنشاهی. سرود حاکی از ستایش شاه. یا سرود ماورا النهری. یکی از آهنگهای موسیقی قدیم. یا سرود ملی. سرود رسمی یک کشور و آن حاکی از روحیه تاریخ و سنن آن کشور است
پرنده یست از راسته ماکیان که در صحاری لای بوته های گون و خارها لانه میسازد و دارای پرواز مقطع و کوتاه ولی سریع می باشد، پرهایش خاکستری تیره و قدش کوچکتر از کبک است. از دانه های بذور مختلف تغذیه میکند. محل زندگیش در آسیای مرکزی و غربی و آسیای صغیر است و در ایران بسیار فراوان بوده است و آنرا جهت استفاده از گوشتش شکار میکنند (متاسفانه به علت شکار بیرون از قاعده در ایران رو به انقراض است) باقرقره قطا سنگ خور سنگ خوار اسفهرود سفرود سنگین خوار
پرنده یست از راسته ماکیان که در صحاری لای بوته های گون و خارها لانه میسازد و دارای پرواز مقطع و کوتاه ولی سریع می باشد، پرهایش خاکستری تیره و قدش کوچکتر از کبک است. از دانه های بذور مختلف تغذیه میکند. محل زندگیش در آسیای مرکزی و غربی و آسیای صغیر است و در ایران بسیار فراوان بوده است و آنرا جهت استفاده از گوشتش شکار میکنند (متاسفانه به علت شکار بیرون از قاعده در ایران رو به انقراض است) باقرقره قطا سنگ خور سنگ خوار اسفهرود سفرود سنگین خوار