جدول جو
جدول جو

معنی سفرود

سفرود
پرنده ای کوچک با پرهای سیاه و خاکستری که در صحرا لای بوته های خاردار لانه می سازد و آن را برای گوشتش شکار می کنند، سنگ خوٰار، سنگخوٰاره، سنگخوٰارک، اسفرود، قطات
تصویری از سفرود
تصویر سفرود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سفرود

سفرود

سفرود
پرنده یست از راسته ماکیان که در صحاری لای بوته های گون و خارها لانه میسازد و دارای پرواز مقطع و کوتاه ولی سریع می باشد، پرهایش خاکستری تیره و قدش کوچکتر از کبک است. از دانه های بذور مختلف تغذیه میکند. محل زندگیش در آسیای مرکزی و غربی و آسیای صغیر است و در ایران بسیار فراوان بوده است و آنرا جهت استفاده از گوشتش شکار میکنند (متاسفانه به علت شکار بیرون از قاعده در ایران رو به انقراض است) باقرقره قطا سنگ خور سنگ خوار اسفهرود سفرود سنگین خوار
فرهنگ لغت هوشیار

سفرود

سفرود
مرغ سنگ خواره و به عربی قطا خوانند. (برهان) (آنندراج). سنگ خور. سنگ خواره. (زمخشری). رجوع به اسفرود شود
لغت نامه دهخدا

افرود

افرود
فرود، نام پسر سیاوش و جریره، برادر کیخسرو پادشاه کیانی، از شخصیتهای شاهنامه
افرود
فرهنگ نامهای ایرانی

اسفرود

اسفرود
سنگ خوارک، پرنده ای کوچکتر از کبک با پرهای سیاه و خاکستری، ابفهرود
اسفرود
فرهنگ فارسی معین

اسفرود

اسفرود
پرنده ای کوچک با پرهای سیاه و خاکستری که در صحرا لای بوته های خاردار لانه می سازد و آن را برای گوشتش شکار می کنند، سَنگ خوٰار، سَنگخوٰاره، سَنگخوٰارَک، سَفرود، قَطات
اسفرود
فرهنگ فارسی عمید

بفرود

بفرود
پایین و بسمت پایین. (ناظم الاطباء). و رجوع به فرود شود، خس و خاشاک وادی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از آنندراج) ، نام مرغی بسیارآواز. بقاقه، یکی آن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج) ، مرد بسیارگوی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (مهذب الاسماء). بقاقه. (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به بقاقه شود
لغت نامه دهخدا

اسفرود

اسفرود
سنگ خوارک باشد و آن پرنده ای است سیاه رنگ ببزرگی گنجشک و چند پر مانند شاخی بر سر دارد و بعربی قطا نامند. اگر استخوان او را بسوزانند و بسایند و با روغن زیت بجوشانند و بر داءالثعلب و سر کچل مالند موی برآورد. (برهان) (جهانگیری). سنگ خوار که بعربی قطا گویند. (رشیدی). اثواء. اسپرو. (الابنیه). مخفف آن سفرود. سنگ خور. سنگ خوار. (زمخشری). سنگ خواره. کسک: گفت اسفرود میگوید من سکت سلم. (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 4 ص 152 س 8 ببعد).
پیش عمان کی نماید آب رود
پیش شاهین چون ببازد اسفرود.
؟ (ازسروری)
لغت نامه دهخدا