- سترسایی(سَ تَ)
حسی و آنچه بنظر و حس در آید. (برهان)
معنی سترسایی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرهیزکاری، پاک دامنی، زهد، تقوا، برای مثال سعدیا در کوی عشق از پارسایی دم مزن / هر متاعی را خریداری ست در بازار خویش (سعدی۲ - ۴۷۶)
(عِ)
لغت نامه دهخدا
عمل و کیفیت عطرسای. (فرهنگ فارسی معین) :
شب از ناف خود عطرسایی گشاد
جهان زیور روشنایی نهاد.
نظامی.
چو آمد زلف شب در عطرسایی
به تاریکی فروشد روشنایی.
نظامی.
رجوع به عطرسای شود
شب از ناف خود عطرسایی گشاد
جهان زیور روشنایی نهاد.
نظامی.
چو آمد زلف شب در عطرسایی
به تاریکی فروشد روشنایی.
نظامی.
رجوع به عطرسای شود
رجوع به پارسائی شود
عدم بلوغ، کوتاهی قیصری، ناقصی نقصان، عدم تناسب نالایقی، بی ادبی گستاخی، بی عقلی کم عقلی، بی لیاقتی
زمینه سازی، تمهید مقدمه
