- سبوغ
- درازیدن، فراخی فراوانی
معنی سبوغ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آوندی سفالین و دسته دار که در آن شراب و جز آن ریزند کوزه سفالی
لاتینی تازی گشته پراسه ازگیاهان
پیش بر پیش پیشی گیرنده
هفته
فرو هشتگی موی، تپ کردن
پوست جو و گندم آرد کرده
شنارو، اسب خوش رفتار نامی از نامهای خدایتعالی، بسیار منزه
جمع سبت، شنبه ها روزهای شنبه
به جوش آمدن خون
هوشیاری، ذکاوت، جودت فکر
ظاهر و آشکار گردیدن، آدم فوق العاده گشتن در دانش و هنر، نابغگی، عالم جید گشتن
پوست گندم یا جو، پوست آرد نشدۀ دانۀ گندم یا جو که از الک کردن آرد به دست می آید
از نام های خداوند
Genius
gênio
geniusz
гениальность
геніальність
genie
Genie
génie
प्रतिभा
প্রতিভা
jenius
ufanisi
גֵּאוּס