- سبلت
- بروت نبینی جز هوای خویش قوتم به جز بادی نیابی در بروتم (نظامی)، مغاکچه زیر لب، سر ریش که بر سینه افتد، موی سینه، کاسبرگ در گیاهان موی پشت لب سبیل بروت. توضیح در عربی سبله بر وزن ثمره آمده ولی در شعر فارسی بسکون دوم استعمال شده
معنی سبلت - جستجوی لغت در جدول جو
- سبلت
- سبیل، گودی وسط لب بالا
- سبلت ((سَ لَ))
- موی پشت لب، سبیل
- سبلت
- سریشم، ماده ای چسبناک که از جوشاندن استخوان و غضروف و پوست بعضی حیوانات از قبیل گاو و ماهی به دست می آید که پس از خشک شدن رنگش زرد یا تیره می شود و در نجاری برای چسباندن چوب و تخته به کار می رود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیشی گرفتن، پیشی
جمع سبت، شنبه ها روزهای شنبه
دم پاره ای از زمان
بروت نبینی جز هوای خویش قوتم به جز بادی نیابی در بروتم (نظامی)، مغاکچه زیر لب، سر ریش که بر سینه افتد، موی سینه، کاسبرگ در گیاهان
بروتدار: زن، مژه دراز
تبادر، مبادرت، پیشی
خواب خواب سبک خواب آسوده، خوابزدگی دراز خوابی خواب آلود گی از بیماری ها، آغاز خواب
خلقت، سرشت
پیشی، تقدم، پیش دستی، ۳.پیش روی
سبقت جستن: پیشی جستن
سبقت گرفتن: پیشی گرفتن، پیش افتادن
سبقت جستن: پیشی جستن
سبقت گرفتن: پیشی گرفتن، پیش افتادن
طبیعت، سرشت، اصل، فطرت، سیرت، قوه، نیرو
خواب یا اول خواب، خواب سبک، دهر، روزگار، مرد زیرک، در پزشکی بیماری خواب زدگی که تا آستانۀ از دست رفتن هشیاری می رسد
بریدن، بریده شدن سوگند خوردن
استراحت، آسایش، فرو خفتن
مرضی باشد از امراض چشم و آن مویی است که در درون پک چشم بر میاید و پرده ای را نیز گویند که در چشم بهم رسد رد کردن چیزی به کسی در راه خدا، دشنام دادن، ناسزا گفتن، باران که از ابر بر آمده و تا زمین نرسیده باشد، دشنام
جو دو سر، جوی بی پوست، جو ترش، برآوردن روده را، ستردن موی را، بریدن، ته کاسه را بالاآوردن، زدن، ریخ زدن و ریدن جو دو سر
گیاهی شبیه خطمی، نوعی خطمی
سبیل ها، راهها، جمع واژۀ سبیل
یکی از امراض چشم که چیزی مانند پرده بر روی چشم پیدا شود
((سَ بَ))
فرهنگ فارسی معین
بارانی که از ابر برآمده و تا زمین نرسیده باشد، بینی، دشنام، خوشه، سنبل، پرده چشم که از ورم عروق چشم که در سطح ملتحمه است واقع شود و بدان در پیش نظر غباری پدید آید، موی و رگه ای سرخ که در چشم پدید آید
شنبه، روز شنبه
اصحاب السبت: اصحاب سبت، یهود
اصحاب السبت: اصحاب سبت، یهود
عاجزی و فروتنی کردن
بروت تاب دادن
باد بروت بادبروت
سوهان بروت کسی که صاحب سبلت زبر و درشت باشد توضیح در قدیم رسم بوده است که مردم مقدس به حکم سنت سبلت را مورچه پی میزدند طوری که شبیه به سوهان می شده است