جدول جو
جدول جو

معنی سبل

سبل
یکی از امراض چشم که چیزی مانند پرده بر روی چشم پیدا شود
تصویری از سبل
تصویر سبل
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سبل

سبل

سبل
مرضی باشد از امراض چشم و آن مویی است که در درون پک چشم بر میاید و پرده ای را نیز گویند که در چشم بهم رسد رد کردن چیزی به کسی در راه خدا، دشنام دادن، ناسزا گفتن، باران که از ابر بر آمده و تا زمین نرسیده باشد، دشنام
فرهنگ لغت هوشیار

سبل

سبل
بارانی که از ابر برآمده و تا زمین نرسیده باشد، بینی، دشنام، خوشه، سنبل، پرده چشم که از ورم عروق چشم که در سطح ملتحمه است واقع شود و بدان در پیش نظر غباری پدید آید، موی و رگه ای سرخ که در چشم پدید آید
سبل
فرهنگ فارسی معین

سبل

سبل
ابن العجلان طائفی. صحابی است، نام پدر هبیره محدث است. (منتهی الارب). صحابی در فقه اسلامی، فردی است که حضور جسمی و معنوی در کنار پیامبر اسلام (ص) داشته و مؤمن به او بوده است. این همراهی تنها در ظاهر خلاصه نمی شود، بلکه باید با ایمان قلبی و پایبندی عملی همراه باشد. صحابه از مهم ترین منابع شناخت سیره و احکام پیامبر هستند.
لغت نامه دهخدا

سبل

سبل
جَمعِ واژۀ سبیل. بمعنی راهها. (دهار) : از اوقاف این تربیت نیکو اندیشه باید داشت تا بطرق و سبل رسد. (تاریخ بیهقی). اوقاف اجداد و آباء ایشان هم از پرگار افتاده و طرق و سبل آن بگردیده. (تاریخ بیهقی). ارتفاعات آن را حاصل می کند و بسبل و طرق آن میرساند. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا

سبل

سبل
زیر پای شتر. مرادف سول. (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) :
زمانی بکردار مست اشتری
مرا بست و بسپرد زیر سبل.
ناصرخسرو (دیوان چ تقی زاده ص 250).
رجوع به سپل شود
لغت نامه دهخدا

سبل

سبل
نام موضعیست نزدیک یمامه. (منتهی الارب). موضعی در بلاد رباب نزدیک یمامه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا